در تابستان سال۶۷، قهرمانان مجاهد خلق پس از آنکه توسط رئیسی جلاد و همدستانش به مرگ محکوم شدند، مسیر خود را تا سالنهای دار با شعارهای مرگ بر خمینی، درود بر آزادی و درود بر رجوی طی کردند.
یکی از آنها، زهره عینالیقین، رئیس وقت کانون فرهنگیان اصفهان که در آمریکا تحصیل کرده بود، در نامهیی از زندان اوین نوشت:
«بههمه آنچه تا بهحال گذشته فکر کردم همه چیز را یکبار دیگر مرور کردم؛ فکر میکنم هرکس در صحنه زندگی نغمه خود را میخواند و میرود ولی آنچه میماند انسانیتی است که پاک و بیشائبه همچنان پابرجاست».
یکی دیگر از این قهرمانان بهنام رحیم رجلی در وصیتنامه خود نوشته بود: «زندگی را با تمام زیباییهایش دوست میدارم، به هر چه که شکوفایی است عشق میورزم… آرزوی مردن ندارم، اما برای زندگی، مرگ سرخ را با آغوش باز میپذیرم و اگر در این راه سعادت شهادت یافتم، سلام مرا به مسعود برسانید و بگویید، رحیم به عهد خود وفا کرد و رجوی شد».
و این تعهد خونین نسل در نسل مجاهدین است که مریم گلزاده غفوری نوشته بود:
«تا یک مجاهد خلق باقی باشد نخواهد گذاشت انقلاب را از حرکت باز دارند. مجاهد خلق از همه چیز خود میگذرد تا ایران و مردم ایران را از بند اسارت رها کند».
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر