ضرورت قیام، تداوم مبارزه، و وفاداری به خون شهیدان راه آزادی ایران
در ایران امروز، سرکوب به یک قاعده تبدیل شده و فقر و خفقان به بخشی از زندگی روزمرهی مردم بدل گشته است.
حکومتی که از مشروعیت تهی شده، دیگر حتی تظاهر به عدالت نمیکند. فریادها را با گلوله خاموش میکند، و پاسخ گرسنگی را با زندان میدهد. در چنین شرایطی، پرسش اصلی که پیشروی ما قرار دارد این است: چه باید کرد؟این پرسش، فقط یک سؤال نظری نیست؛ یک دستورِ عمل است. پاسخ به آن، سرنوشت ایران و آیندهی نسلی را رقم میزند که دیگر هیچ امیدی به اصلاح و تغییر درونساختاری ندارد. تجربهی چند دههی اخیر نشان داده است که این نظام اصلاحپذیر نیست، بلکه بر پایهی سرکوب، اختناق، چپاول و ایدئولوژی مرگمحور بنا شده است.
قیامهای گستردهی مردمی در سالهای ۱۳۸۸، ۱۳۹۶، ۱۳۹۸ و ۱۴۰۱ نه صرفاً اعتراض، بلکه طغیانهایی واقعی علیه این نظم پوسیده بودند. اینها لحظاتی تاریخی بودند که مردم، جان بر کف، نشان دادند که دیگر نمیخواهند تحقیر شوند. هر بار که خیابانها شعلهور شد، حاکمیت با خشونت عریان پاسخ داد، اما حقیقت این است: ترس، دیگر کار نمیکند.
این خونها، این نامها، این چهرهها که در یاد ما ماندهاند—ندا، محسن، نوید، مهرشاد، حنانه، و هزاران شهید دیگر—چراغهایی هستند که مسیر را روشن میکنند. این خونها نباید پایمال شوند. بزرگترین خیانت به این شهیدان، فراموشی و انفعال است.
شرایط عینی برای یک دگرگونی تاریخی فراهم است:
اکثریت جامعه به تنگ آمده و فاصلهای عمیق میان ملت و حاکمیت ایجاد شده.
امید به اصلاح از بین رفته و مطالبات ریشهای شدهاند.
بحرانهای اقتصادی، فساد ساختاری و سقوط اخلاقی نظام، پایههای قدرت را سست کردهاند.
آنچه امروز نیاز است، تداوم مبارزه با اراده و سازمانیافتگی است. شورشهای پراکنده، بدون پیوند، بیسرانجام خواهند ماند. اما سازمانیابی در هر سطح ممکن—از هستههای مقاومت محلی گرفته تا ارتباطات گسترده در فضای مجازی—میتواند توازن قدرت را تغییر دهد.
ایران آزاد شدنی است، اگر ما بخواهیم.
آیندهی کشور را سکوت رقم نمیزند، بلکه فریاد و ایستادگی آن را میسازد. اکنون، وقت آن است که بایستیم، متحد شویم و به راهی که با خون گشوده شده ادامه دهیم—تا آنجا که پرچم آزادی، نه در رویا، که در واقعیت، بر فراز این سرزمین برافراشته شود.
و این ممکن است. چون ما هستیم.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر