منتخب نشستهای رمضان سلسله آموزشهای درونی مجاهدین مسعود رجوی – رمضان ۱۳۹۲ کارکرد و مسئولیت پیشتاز قسمت سوم

 


منتخب نشستهای رمضان

سلسله آموزشهای درونی مجاهدین

مسعود رجوی- رمضان۱۳۹۲

بله، این حرفهای ما از روز اول و در ۳۰سال پیش بود. حالا برویم سر اصل موضوع و ببینیم از روز اول حرف بی‌تعارفِ آخوندها و نظریه‌پردازان و مدافعان آنها با مجاهدین چیست؟

چرا در برابر خمینی و انقلاب اسلامی او زانو نزدید و دست نبوسیدید؟

چرا رفراندوم ولایت‌فقیه و قانون‌اساسی آن را تحریم کردید؟

چرا در حالی که می‌گویید مسلمان هستید از حقوق غیرمسلمانها دفاع کردید؟

چرا در حالی که خواهران خودتان روسری دارند به‌فاع از زنان بدون روسری برخاستید و منطق «یا روسری یا تو سری» را خوار و خفیف کردید؟

چرا لایحه قصاص اسلامی را ضدانسانی و ضداسلامی خواندید؟

چرا وقتی خمینی به‌عنوان فرمانده کل قوا عربده و خط و نشان می‌کشید که شهر پاوه را پاره پاره خواهد کرد، به‌دفاع از حقوق حقهٔ خود‌مختاری مردم کردستان ایران برخاستید؟

چرا در مقابل ما به مقاومت مسلحانه پرداختید؟

چرا رژیم ما را شقه کردید؟ و اولین رئیس‌جمهور آن را هم با خود بردید؟

چرا باعث خراب شدن رابطه خمینی و نخستین جانشین او (منتظری) شدید؟

چرا به ساز اصلاحات آخوند خاتمی نرقصیدید و با او هم‌سو و سازگار نشدید؟

چرا وقتی خمینی بر طبل جنگ تا آخرین خِشت و آخرین خانه در تهران، می‌کوبید، شعار صلح و آزادی سر دادید؟

چرا گفتید جدایی دین از دولت و حکومت؟

چرا وقتی خمینی فتوای قتل سلمان رشدی را به‌عنوان مرتد داد از بنیاد مخالفت کردید؟

چرا ممنوعیت رهبری و ریاست‌جمهوری و قضاوت را برای زنان طبق قانون اساسی ولایت فقیه، گردن نگذاشتید و علیه آن بر شوریدید؟

چرا به‌عراق رفتید و ارتش آزادیبخش به‌پا کردید؟ و به‌حلقوم خمینی جام‌زهر ریختید؟

چرا عامل محکومیت رژیم در ملل‌متحد به‌خاطر نقض وحشتناک حقوق‌بشر در ایران شدید؟

چرا تأسیسات اتمی ما را افشاء کردید و این همه مصیبت روی دست ما گذاشتید؟

چرا بزرگترین اتحاد و ائتلاف اپوزیسیون را علیه ما به راه انداختید؟

چرا با شورای ملی مقاومت، جایگزین دموکراتیک عرضه کردید؟

چرا عالمی را علیه ما بر می‌انگیزید؟

چرا مانند زمان شاه شعار ضدامپریالیستی نمی‌دهید و روی ارتجاع متمرکز شده‌اید؟مگر ما فاشیست هستیم که شما استالینیست‌ها (!) و تیتویستها، هر جا جبهه‌ای علیه ما هست حتی با همین دولتهای غربی که شما را بمباران کردند، بر ضد ما همسویی می‌کنید؟! برگردید و هم‌چنان که خمینی می‌گفت شعار مرگ بر ارتجاع را کنار بگذارید و مثل سپاه پاسداران و عقبه آن در خارجه، روی استکبار متمرکز شوید!

چرا جنگیدید؟ چرا ساحل عافیت بر نگزیدید؟

اصلا چرا این مجاهدین به‌جای این‌که به زندگی خودشان برسند، ترک عیال و خانمان و عزیزان کرده‌اند؟ مگر غریزه انسانی و صیانت نفس و ادامهٔ نسل ندارند؟!

چرا علیه جنسیت و فردیت فرو برنده انقلاب کردید؟

چرا با انقلاب مریم به‌نحوی نامتعارف بر فرق ایدئولوژی و فرهنگ ارتجاع و بورژوازی ضدانقلابی کوبیدید و این نسل قتل‌عام شده را بیمه کردید؟

چرا به‌جای ندامت‌نامه و انزجار‌امه، بعد از ۳۵‌سال هنوز هم سوگند مجاهدی و نقشه‌مسیر مجاهدی می‌نویسید؟

پس بخورید:

-تیغ و تبر و گلوله و موشک نوش جانتان!

-محاصره از آن‌گونه که در روایتهای «شِعب ابوطالب» آمده گوارایتان!

-۶۷۷‌روز لجن‌پراکنی و شکنجه روانی با ۳۰۰ بلندگو جوابتان!

- بیمارانتان را هم زجرکش می‌کنیم!

-برچسبها یکی پس از دیگری نثارتان می‌کنیم!

- سر توتال و دیگر شرکت‌های نفتی سلامت! کاری می‌کنیم که در ۱۷‌ژوئن دیگر نتوانید سر بلند کنید! البته فکر آن یاران شعله‌ور و فروزان شما را نکرده بودیم ولی خودسوزیها را گردن خودتان می‌اندازیم!

-سر مالکی و کوبلر سلامت! کاری می‌کنیم که ژنرال آمریکایی هم بگوید روی دست گوانتانامو بلند شدیم!

-سربازان گمنام و بدنام هم تا بخواهید در این سو و آن سوی جهان داریم تا با ابوعطای دموکراتیک و تزریقات آنتی ایدئولوژیک به‌جان شما بیفتند و استخوان شما را بجوند و جاده صاف کن حملات بعدی به شما بشوند!

بچه‌ها، (بس است) یا باز هم ادامه بدهم؟

مجاهدین البته جواب تاریخی خود را داده‌اند. نه از خودشان بلکه از قول ابراهیم بت‌شکن که: تالله لاکیدن اصنامکم. به‌خدا قسم که بت‌ها و ارزشهای ننگین شما را واژگون می‌کنیم و بند از بند این رژیم خواهیم گسست.

در آخرین دیدار قبل از جنگ، یادتان هست که گفتم «هیچکس بیش از ما به‌خطراتی که از هر سو ما را در بر گرفته احاطه و اشراف ندارد اما عزم، جزم کرده‌ایم تا اگر زمانه صد‌بار از این هم خطیر‌تر و پرفتنه‌تر باشد، با تأسی به‌پیشوای آرمانی‌مان، درسهای جدیدی از مقاومت و ایستادگی عرضه کنیم. ارتش آزادیبخش، این سرمایه عظیم ملت ایران، چون کوه استوار و سرفراز ایستاده است».

حرف قرآن این بود که یک قشر و جمعی که خود‌رو و خودبه‌خودی نبودند، بلکه در جمع آنها مرز سرخ‌ها و ضوابط وجود داشت، اینها کار را پیش می‌برند اینها سست نمی‌شوند و ضعف نشان نمی‌دهند و در کشاکش حادثه‌ها سر فرود نمی‌آورند و اهل ذلت و پشت کردن به اصولشان نیستند. این جان مایه ایدئولوژیکی و روابط آنهاست این جان مایه جنگ آنهاست.

این قشر آموزش‌دیده و پرورش‌ یافته و تربیت‌شده‌، زمختی و جنسیت و فردیت خودخواهانه خود را مهار کرده‌اند. برای همین بسیار جنگنده هستند. از قضا بسیار هم در مناسبات درونی خودشان فروتن و بدهکارند. برای همین در سخت‌ترین تنگناها می‌توانند اینطوری موزون و چفت یکدیگر کار کنند و بجنگند و شدائد را تحمل کنند.

اگر فردیت خودخواهانه و نخراشیده داشتند که با‌اولین مشکل با یکدیگر سرشاخ می‌شدند. به‌جای آن که هم را تکمیل و تقویت کنند یکدیگر را تضعیف و خراب می‌کردند. مگر بقیه را ندیده‌ایم که چگونه در کرسی‌طلبی و خود‌شیفتگی و خودپرستی متعفن به‌چه راهها رفته‌اند و به کجاها کشیده شده‌اند؟

پس صحبت از یک «ما» یعنی یک جمع است که آن خصوصیات را دارد

آیا این همان خصوصیات پیشتاز انقلابی، همان قشر پیشتاز و همان سازمان رهبری کننده نیست؟

همان جمع و سازمانی که تعادل را می‌چرخاند همان که از شر کثیر‌، خیر عظیم بیرون می‌کشد؟

برخی گفته اید، این آیات انگار تاریخچه خودمان است!

درست گفته‌اید. نه فقط تاریخچه ما‌، بلکه تاریخچه همه جنبشهای انقلابی اصیل است. این همان راه خدا و خلق است. حالا هرکس به‌میزان خودش، به‌میزانی که سقف ایدئولوژیکی او بالا رفته باشد. در اینصورت، البته که توانش بیشتر است. معکوس آن را هم توجه کنید: معلوم است که وقتی این عنصر و قشر چرخاننده و هدایت‌کننده وجود نداشته باشد، آن وقت یک چیز اساسی کم است. اما خدا وعده داده و تضمین کرده که هر کس که راه خدا و خلق را برود، خدا خودش او را راهنمایی می‌کند. منظور همان روند دائما عمیق‌شونده و غنی‌شونده تئوری و عمل است. در سال‌۱۳۴۴ که سازمان مجاهدین تشکیل شد، در اولین مقاله و بیانیه داخلی آن، مقاله مبارزه چیست؟ که از روی آن به‌ما آموزش می‌دادند، این آیه آمده بود که الآن یکی از برادران یادآوری کرد:

َالَّذِینَ جَاهَدُوا فِینَا لَنَهْدِینَّهُمْ سُبُلَنَا.

کسانی که در راه ما به‌مجاهدت و نبرد برخیزند، هر آینه آنها را هدایت و راهنمایی می‌کنیم و راه خود را به آنها نشان می‌دهیم. می‌بینید که این افراد و جمع پیشتاز، این پیش‌آهنگ انقلابی، به‌طور خودرو و خودبه‌خودی سبز نشده است. سالیان آموزش‌دیده و در تربیت ایدئولوژیکی سپری کرده‌اند. سالیان در کارزار ایدئولوژیک، عنصر جنسیت و فردیت خودخواهانه را مهار کرده‌اند.

سالیان آن ساختاری را که شما به آن می‌گویید تشکیلات، ساخته‌اند.

نیروهای انقلابی و ارتش آزاد در سایر کشورها هم آن را می‌بینند و ستایش می‌کنند و چون خودشان در قیام و سرنگون‌کردن دیکتاتورها دست‌اندرکارند، قدر آن را می‌دانند و گاه می‌خواهند که تجربه‌ها را منتقل کنیم. آخر معنی سرپا نگه‌داشتن یک سازمان و تشکیلات بزرگ حتی برای یک روز را می فهمند. این را می‌فهمند که یک تظاهرات را یک روز سرپا نگه‌داشتن به‌چه معناست و چه قیمتی دارد. می‌فهمند که ادامه‌دادن قیام و تظاهرات یعنی چه و چه قیمتی دارد. آخر دشمن آنها هم دائما طرح و برنامه دارد که یکی را بخرد ، یکی را بترساند و یکی را بکشد و خلاصه آنها را از میان بردارد. بنابراین معنی تبعیت از حق‌کشان و حق‌ستیزان را هم می‌فهمند. همان که قرآن هشدار داد و نتیجه‌اش عقبگرد و زیانکاری در همه جنبش‌ها و انقلابها است.

از آنجا که در تجربه و عمل مبارزاتی قرار گرفته‌اند دائما در حال تجزیه و ترکیب هستند. تجزیه می‌شوند چون یکی خیانت می‌کند‌، یکی خودفروشی‌سیاسی می‌کند‌، یکی سازش می‌کند یکی فرصت‌طلبی و اپورتونیسم پیشه می‌کند و خنجر از پشت می زند.

متقابلا در ترکیب هم هستند چون افراد همجنس و گروه خونی خودشان دائما ساخته می‌شوند، بالا می‌کشند و تکثیر می‌شوند و صفوف آنها از کسانی که جازده و سستی و ضعف و ذلت نشان داده‌اند جدا می‌شود. به درجاتی که خودشان درگیر هستند و دست در آتش دارند، معنی و ارزش ایستادگی را می‌فهمند.

تعدادی از برادرانمان در مورد اهمیت و ضرورت مبارزه ایدئولوژیک با فردیت خودخواهانه و رابطه آن با همه مسائلی صحبت کردند که یک جنبش از جمله خود ما با آن درگیر هستیم. از سیاست و امنیت گرفته تا حمله و دفاع و همه مسئولیتهایی که مجاهدین در هر کجا که هستند به آن اشتغال دارند. بله این موضوع خاص ما نیست به‌همین خاطر بگذارید به این بحث با نقل قولهایی از هوشی مین و کسانی که دین بین فو را رهبری و فرماندهی کردند خاتمه بدهیم. جملات و توصیفات هوشی مین درباره فردیت خود‌پرستانه به‌قدر کافی گویاست و نیازمند هیچ توضیح اضافه نیست.

تنها رهروی توانا می‌تواند راهی دراز را با باری گران بردوش، درنوردد. یک انقلابی باید پای بستی محکم از اخلاق انقلابی داشته باشد تا بتواند وظیفه پرافتخار خود را به تمام انجام بدهد. همه ما که‌زاده و پرورده جامعه کهن بوده‌ایم در تفکر و عادات خویش بیش و کم اثرات آن جامعه را با خود حمل می‌کنیم. بدترین و مخاطره‌آمیزترین نشانه جامعه دیرین فردگرایی است. فردگرایی نقطه مقابل اخلاق انقلابی است. خردتـرین اثر باقیمانده فردگرایی در اولین فرصت رشد می‌کند. فضائل انقلابی را بی‌اثر می‌کند و مانع از آن می‌شود که ما با دل و جان برای آرمان انقلابی مبارزه کنیم. فردگرایی چیزی است سخت خدعه‌آمیز و غدار. به‌چالاکی فرد را به‌ورطه تباهی می‌کشد و همه می‌دانند که غلتیدن به سراشیب تباهی سهل‌تر است از بالندگی و ترقی. بی‌سبب نیست که فردگرایی سخت مخاطره‌آمیز است. فردگرایی خاستگاه بسا خطاکاریهاست. انتقاد و انتقاد از خود در حزب باید به‌جدیت عملی گردد. سلول حزبی باید از ضوابط پیروی کند. انضباط حزبی باید برحق و دقیق باشد.

- «هر کادر و عضو حزب باید منافع انقلاب، حزب و خلق را بالاتر از هر چیز دیگری قرار دهد. آنان باید پیراهن را از لکه‌های فردگرایی پاک کنند، اخلاقیات انقلابی را اعتلا بخشند، روحیه جمعی و جمع گرایی را بپرورند و حس همبستگی سازماندهی و انضباط را بنوازند». اما به‌گفته هوشی مین «اخلاق انقلابی از آسمان نازل نمی‌شود. اخلاق انقلابی بواسطه مبارزه و تلاش مستمر روزانه، قوام و کمال می‌یابد. اخلاق انقلابی هم‌چون“ سنگ یشم ”هر چه بیشتر صیقل یابد درخشنده‌تر می‌شود و بسان طلا، چون در بوته رود، ناب‌تر می‌گردد».


نگهبانی از مرزهای جنبش مقاومت در برابر ارتجاع و اپورتونیسم

گفتیم که در برابر این رژیم، سستی و ضعف و ذلت نداریم و نباید داشته باشیم. بهمین خاطر مسئولیت قشر آگاه و به‌ویژه پیشتاز است که از مرزهای مقاومت و ایستادگی در برابر ارتجاع و اپورتونیسم، نگهبانی کند. در روزگار شاه در سالهای بعد از تأسیس سازمان، بعد از بحث «مبارزه چیست؟»، دومین آموزش ما، «چشم‌انداز پرشور» بود. در این مقاله از مرز بین جنبش و ضد‌جنبش صحبت می‌شد. طبعا منظور از جنبش، جنبش انقلابی بود که می‌خواست در برابر استبداد سلطنتی سینه سپر کند. می‌خواست رژیم شاه را سرنگون کند. می‌خواست روزی شعار مرگ بر شاه را توده‌گیر کند. می‌خواست از خط مشی بیهوده احزاب سنتی که در چارچوب قانون اساسی رژیم سلطنت حرکت می‌کردند، فاصله بگیرد. می‌خواست از القائات مبارزه بی‌ثمر رفرمیستی و اصلاح‌طلبانه در چارچوب همان رژیم در امان بماند. پس ناگزیر باید با مبارزه و تشکیلات حرفه‌یی، با مشی انقلابی و با شعار سرنگونی بین خودش و سایرین مرزبندی کند. به‌اصلاحات شاهانه در «انقلاب سفید» چشم ندوزد و برخلاف احزاب سنتی خودش را مقید به دکترین آیزنهاور نکند و نگوید حالا که در تقسیم جهان بین آمریکا و شوروی، ایران سهمیه و منطقه نفوذ آمریکا شده، دیگر نمی‌شود کاری کرد و باید به انتظار نشست.

مجاهدین در سال‌۵۰ دستگیر شدند و به‌زندان شاه رفتند. در آنجا فهمیدیم که زندانی دست بسته هم مرزهای عبور‌ناپذیری دارد. کارهایی هست که ولو به‌قیمت جانش باید بکند. مثل دفاع ایدئولوژیک و تمام‌عیار در دادگاههای علنی. کارهایی هم هست که بهر قیمت نباید بکند، مخصوصاً ندامت، برائت و ابراز تنفر از آرمان و سازمانش و هر گونه همکاری و رابطه مستقیم و غیرمستقیم با جاسوسان و عوامل و مزدوران و هم‌خطان رژیم. اینها مرزهایی است که با رنج و خون استوار شده و درهم شکستن آنها به فنای خودمان و بقای دشمن می‌انجامد. کسانی که می‌خواهند قبح درهم شکستن این مرزهای خونین را فرو بریزند بدون شک ریگی به‌کفش دارند و در خدمت دشمن هستند. زیرا قبل از هر کس این دشمن است که می‌خواهد قبح این چیزها را فرو بریزد.

این همان مرزهایی است که دجال و جلاد و دژخیم از شکسته‌شدن آنها قهقهه سر می‌دهند. آنگاه دشمن، آن کسان را به هزار و یک شیوه استقبال و استمالت و پشتیبانی و حلوا حلوا می‌کند. در قدم اول برای این‌که واکنش آنها را بسنجد. اگر نوازش دشمن و دست کشیدن او به‌سر و گوش خود را پذیرفتند، قدم بعدی را بر‌می‌دارد مگر آن که مانند بازجویی‌هایی که بارها و بارها در زمان شاه و شیخ دیده و شنیده‌ایم از ابتدا و از قدم اول، دست رد به سینه‌اش بخورد و با پاسخ و واکنشی قاطع یا درخور، روبه‌رو شود.

حالا اجازه بدهید از زمان شاه به زمان شیخ برویم و مرزبندیهای مجاهدین و جنبش مقاومت در برابر رژیم ولایت فقیه را مرور کنیم:

-برسمیت شناختن چیزی به نام «انقلاب اسلامی» از روز اول برای مجاهدین مرز سرخ بود. بنابراین باید به‌هر قیمت از مرز بین انقلاب و اسلام با ارتجاع و ضداسلام نگهبانی می‌کردیم. از روز اول هم صریح گفتیم که صحبت از انقلاب و به‌خصوص انقلاب اسلامی نکنید.

-رأی دادن به‌ولایت‌فقیه و قانون اساسی آن برای ما یک مرز سرخ عبورناپذیر بود. به‌خاطر تحریم آن، باید تهدیدها و فشارها و خط و نشان کشیدن خمینی و حملات روزانه چماقداران او را به ستادها و مراکز و دفاترمان تحمل می‌کردیم. خمینی در آن ایام هنوز در «ماه» بود و هنوز با ضربات و قیمت سنگین و خونینی که دادیم به «چاه» سقوط نکرده بود. شعار «انقلابی‌ترین مرد جهان است آیت‌الله خمینی» را به یاد دارید. بنابراین تحریم رفراندوم قانون اساسی او آن هم از جانب مجاهدین مسلمان، کاری شگفت و شگَرف بود.

در بعضی شهرستانها هم مجاهدین را به‌بهانه‌های مختلف که اصل آن ضدیت با ولایت‌فقیه بود، روز روشن در ملأعام در نماز جمعه به‌شلاق می‌بستند. در برخی شهرستانها دفاترمان را به آتش می‌کشیدند. قبل از ۳۰‌خرداد، دهها کشته، صدها‌مجروح و نقص‌عضو جدی و هزاران زندانی داشتیم. برچسبها و لجن‌پراکنیها هم حد و مرز نمی‌شناخت. اما باید از مرز بین آزادی و دموکراسی و حاکمیت مردم با استبداد دینی و ولایت‌فقیه به‌هر قیمت نگهبانی می‌کردیم.

-یک مرز بسیار پر خطر دیگر در جنگ ضدمیهنی بود وقتی که عراق از خرمشهر عقب‌نشینی کرد. اینجا هم شعار صلح، مرز بین جنبش مقاومت با ارتجاع جنگ‌طلب و شعار آن «قدس از طریق کربلا» بود. در این مورد هم قیمت بسیار سنگین بود. اما باید از مرز بین صلح و آزادی با جنگ ضدمیهنی و اختناق در پوشش «دفاع مقدس» یا «جنگ ملی» با هر برچسبی حراست و نگهبانی می‌کردیم.

-بعد از مرگ خمینی، رفسنجانی به‌ریاست رسید. با شکلک امیرکبیر و دود و دم «میانه‌روی» آن هم در سطح جهانی. اما ما می‌گفتیم که رژیم همان رژیم است «با همان هویت و با همان ماهیت». در اینجا هم باید بهای نگهبانی از اصل حاکمیت مردم و بهای ایستادگی بر روی استحاله ناپذیری رژیم ولایت فقیه را می‌پرداختیم.

-در سال‌۱۳۷۶، آخوند خاتمی با دود و دم اصلاحات سر رسید و بسیاری را با خود برد. در اینجا هم باید قیمت نگهبانی از شعار سرنگونی و تغییر بنیادین رژیم آخوندی را می‌دادیم و از مرز عبور‌ناپذیر بین اصلاحات واقعی و دموکراتیک با شیادی اصلاح‌طلبانه نگهبانی می‌کردیم.

نتیجه این‌که: نگهبانی از مرزهای جنبش و ضد‌جنبش در برابر ارتجاع و اپورتونیسم، مرزهایی که با بهای سنگین و فدا و قربانی بسیار استوار شده است، یک ضرورت حیاتی و اجتناب‌ناپذیر است. در غیر اینصورت به‌بقای استبداد دینی و به‌فنای مقاومت میهنی و انقلابی تن داده‌ایم. آنوقت به‌پرِ کاهی تبدیل می‌شویم که با هر بادی به‌اینسو و آن‌سو رانده می‌شود. به این می‌گویند نان را به نرخ روز خوردن!


به اشتراک بگذارید:

مطالب مرتبط:

هیچ نظری موجود نیست:

پخش زنده سیمای آزادی

پست‌های پرطرفدار