مسعود رجوی و افشای فتنه خاتمی
بعد از شکست سیاست «سردار سازندگی» و پایان دوران رفسنجانی: (۶۸تا ۷۶)، خرداد ۱۳۷۶ با بیرون آمدن آخوند شیاد محمد خاتمی از صندوق و نمایش انتخابات، موج تازهیی از اصلاحات و دود و دم مدرهنمایی بهراه افتاد. نمایشی که با هزینه مزدوران و همت پاسداران سیاسی و لابیهای انگلیسی و آمریکایی باعث انحراف برخی جوانان و مدعیان در داخل و خارج کشور گردید.
مسعود رجوی بلافاصله بعد از اعلام نتیجه نمایش انتخابات طی اطلاعیهیی ضمن افشای نمایش و بنبست رژیم به صراحت تأکید کرد افعی هرگز کبوتر نمیزاید و موضوع اصلاحات در حاکمیت ولایت فقیه سرابی بیش نیست.
مسعود رجوی حضور خاتمی را آغاز بحران جدید ۳سرگی و جامزهر جدید نظام معرفی کرد که خامنهای تلاش میکند از آن بهعنوان جرعه حیات در نظامش استفاده کند.
مسعود رجوی در مراسمی که به مناسب سالروز مقاومت سراسری در ۳۰خرداد تشکیل شده بود، ضمن افشای نقشه رژیم برای خروج از بنبستهای سیاسی و اجتماعی ـ با آخوند خاتمی ـ، به تشریح سابقه و ماهیت شیخ شیاد پرداخت و گفت:
مگر او نبود که میگفت حج «بهترین موقعیت برای حضور انقلاب اسلامی» و «بزرگترین بلندگوی انقلاب اسلامی» است؟ (کیهان، ۱۶مرداد۶۲). مگر نمیگفت که «بههیچروی در برابر ظلم بزرگ [دولت عربستان] آرام نخواهیم نشست و از تمامی جهان اسلام میخواهیم به وظیفه شرعی و تاریخی خود… عمل کنند»؟ (کیهان، ۷مرداد ۶۴). آیا همین فرد نبود که میگفت «جمهوری اسلامی با ایجاد ۳۰پایگاه فرهنگی در ۱۷کشور جهان، هستههای اولیه فرهنگ اسلامی را انتقال داده است» (کیهان، ۸شهریور۶۵). مگر درباره سلمان رشدی تصریح نمیکرد که «باید براساس حکم شرعی حضرت امام خمینی اعدام شود و هیچ راهی برای گریز وی از اجرای این حکم نیست» (کیهان، ۱۶اسفند۶۷) درباره ماهواره مگر نمیگفت که «یکی از روزنهها و منفذهاست برای القای فرهنگ بیگانه» و مگر نمیگفت «ما ویدئو را بهمراتب خطرناکتر از مواد مخدر میدانیم…» (اطلاعات، ۱۹تیر۷۰).
آیا همین فرد نبود که بهعنوان نماینده خمینی روزنامه و مؤسسه کیهان را بهطور نهایی و کامل بهقول خودشان «پاکسازی» یعنی قلع و قمع کرد؟ مگر نمیگفت «هنر و ادبیات در خدمت جنگ» (کیهان، ۲بهمن۶۵)... حالا با توجه به مواضع اعلامشده و عملکرد شناختهشده آخوند خاتمی در مؤسسه کیهان و در مقام وزیر تبلیغات و ارشاد رژیم، چه شده که چنین فردی میانهرو و روشنفکر و طرفدار آزادی و حقوقبشر قلمداد میشود؟ لابد اینها هم از معجزات همان خم رنگرزی است که از بعد از مرگ خمینی شروع بهکار کرده و درازگوش را هم یکشبه آیتالله و ولیفقیه میکند و یک آخوند بساز و بفروش و پاچهورمالیده را هم سردار سازندگی! بههرحال، برعهده رئیسجمهور جدید ارتجاع است که ولو بهاندازه یک قطره آزادی و قانون و حقوقبشر در رژیم ولایت وارد نماید و از اعدام و شکنجه و زندان و قلمشکستن و لبدوختن و دستبریدن و چشم از حدقه درآوردن فقط یکقدم عقب بنشیند، تا ببیند مردم چه بهروز «نظام مقدس جمهوری اسلامی» میآورند… « ۳۰خرداد ۷۶ـ مسعود رجوی »
مسعود رجوی ـ خاتمی و جلاد اوین
یک سال بعد، وقتی در اول شهریور ۷۷ اسدالله لاجوردی جلاد اوین به دست یک جوان ۲۰ساله مجازات شد، آخوند خاتمی عبای سفید اصلاحات را زمین گذاشت و ضمن تعریف و تمجید از سرجلاد اوین، او را فردی دلسوز و خدمتگذار معرفی کرد. مسعود رجوی طی مصاحبهیی، ضمن تشریح وضعیت موجود، آمادگی مردم و ضرورت فدا و جانبازی برای خلاصی از رژیم گفت:
سمبلها و قهرمانهای ملی یک خلق، مثل علیاکبر اکبری، راهحل را نشان میدهند، با نثار خو نشان و هستیشان…
در مورد رزمآوران ارتش آزادیبخش ملی ایران هم همینطور است. رزمآور ارتش آزادی در وجود و عملکرد خود چه چیزی را نشان میدهد؟ او راهحل خلاصی از دست این رژیم و سرنگونی حاکمیتش را که لازمه استقرار آزادی و حاکمیت مردم است، نشان میدهد.
لحظاتی هستند، مقاطعی هستند که همان مردمی که آخوندها فکر میکنند بهطور کامل سرخوردهاند، منفعلند، ازپاافتادهاند، دیگر نفس ندارند؛ بهناگهان، مثل رعد در آسمان بیابر، به خروش میآیند و مثل برق چشمها را خیره میکنند و دشمن و دم و دنبالچههای آن را در همهجا میخکوب مینمایند. دیدید که پاسداران سیاسی رژیم با همه دهاندریدگی و رجالهگری و لئامتی که از خمینی به ارث بردهاند، اینبار چگونه در برابر مجاهدین و در برابر عملیات مقاومت انگشت به دهان ماندند و بهگفته خودشان «آچمز» شدند؟.. استحالهچیها ابتدا فکر میکردند که بهضرب آمار و ارقام تقلبی، و ادعای اینکه ۹۰درصد مردم در انتخابات شرکت کردند، ۳۰میلیون رأی دادند و پشتسرش بهضرب شکنجه، اعدام، سرکوب، سنگسار، همراه با برچسب منافق، تروریست و… کارشان پیش میرود. اما ناگهان با این انفجار سراسری مواجه شدند. یک موج شادمانی ملی که هیچ خانهیی در ایران از آن ـ بهجز مزدوران خلص رژیم ـ بری نبوده و نیست.
مسعود رجوی در ادامه خطاب به آنان که با آخوند خاتمی بیعت کرده و مجاهدین را تروریست معرفی میکنند گفت:
حالا بگذارید ارتجاع و استعمار، بگویند تروریست، بگویند منافق! از پاسداران سیاسی رژیم و سربازان بدنام اطلاعات آخوندی در خارجه نیز دعوت و تقاضا میکنم آنقدر این عناوین را فریاد کنند تا جانشان از گلویشان بهدرآید! لکن اینرا بدانید که نمیگذاریم هیچ حراملقمهیی آخرین تحفه رژیم ولایتفقیه را (منظورم حاجی خاتمی است) بهعنوان رئیسجمهور منتخب ملت ایران ـ برضد حق حاکمیت ملت ایران ـ جابیندازد! اگر بیعت ننگین با خاتمی، در چارچوب ولایتفقیه، از دید اینان دموکراسی محسوب میشود، مجاهدین و شورای ملی مقاومت و ارتش آزادیبخش ملی به آن تف کردهاند. سرفروکردن در «میانه» رژیم آخوندی با شعار «البته خمینی» (و «البته خاتمی») نیز فایده ندارد و نخواهیم گذاشت که اراذل و اوباش مربوطه خردهگیری از مقاومت ایران را سکوی شیرجه ننگین خود بهدامن رژیم بکنند. تردیدی نکنید که اینان رسوای دو عالم خواهند شد. در برخورد با موضوع لاجوردی دیدید که چنین شد.
مسعود رجوی در بخش دیگری از همین مصاحبه ضمن تشریح دعوای اصلی مردم و افشای ماهیت کسانی که ژست اصلاحات میگیرند گفت:
پس این دعواها، مثلاً دعوای خبرگان، دعوای ملت ایران نیست. دعوای خودشان با خودشان است. دعوای ملت ایران این نیست که چه سهمی از قدرت یا ثروت دست علی خامنهای باشد یا دست محمد خاتمی. آنچه به مردم ایران ربط دارد این است که حاکمیت دست آخوندها نباشد، دست ملت باشد. دارایی ملت دست خودش باشد، نه دست آنها.
یک گام برویم جلوتر، اصلاً خاتمی کی گفته که من با سنگسار مخالفم. او همیشه از سؤالهای اساسی طفره رفته یا صاف و ساده جواب ضدمردمی و ضدانسانی داده است.
حق حاکمیت از آن کیست؟ خاتمی با صراحت میگوید از آن ولایتفقیه.
آیا سنگسار یک مجازات اسلامی و انسانی است یا ضداسلامی و ضدانسانی؟ خاتمی و وزیر ارشادش جواب میدهند که سنگسار اسلامی است، فقط در جمع محدودی انجام بدهند که فیلمش را به خارج نبرند و ما را رسوا کنند!
این آخوند حتی تا امروز نیامده لفظاً هم بگوید که من اعلامیه جهانی حقوقبشر را قبول دارم و به آن التزام میدهم. برعکس، میگوید «با توجه به تفاوت تمدنها، فرهنگها و ارزشها…» بگذارید ما جنایتهای خودمان را پیش ببریم. ای خاک بر سر استحالهچیانی که این همه علیه مقاومت و مجاهدین فحاشی میکنند، اما از فرط بیبوتهگی و سالوس سیاسی، از رهبرشان (آخوند خاتمی) که آستان بیعتش را لیس میزنند، حتی نمیخواهند پای اعلامیه جهانی حقوقبشر و میثاقهای بینالمللی مربوط به آن، مثل آزادی بیان و عقیده و مطبوعات، امضا بگذارد. هکذا غیرت و جرأت ندارند در جوف آنهمه دریوزگی و چاکرمنشی و حلواحلوا کردنهای ۲۰میلیونی، از رئیسجمهور منتخبشان حاجآقا خاتمی بخواهند که مخالفت صریح خود را با سنگسار و فتوای قتل نویسنده انگلیسی بیان کند!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر