دانشگاه در ایران همواره فراتر از یک نهاد آموزشی عمل کرده است؛ فضایی که در آن آگاهی، پرسشگری و نقد قدرت بهصورت طبیعی شکل میگیرد و از همین رو نقشی محوری در تحولات اجتماعی و فرهنگی کشور داشته است.
دانشگاه در تاریخ معاصر ایران، مصداق همان «عرصه عمومی انتقادی» است که هابرماس توصیف میکند؛ جایی که عقلانیت گفتگویی با ساختارهای قدرت وارد چالش میشود.این جایگاه سبب شده که دانشجو در ایران، نه صرفاً یک یادگیرنده، بلکه کنشگری اجتماعی باشد که در بزنگاههای حساس تاریخی وظیفه روشنگری و پرسشگری را برعهده میگیرد. آنچه گرامشی «روشنفکر ارگانیک» مینامد، در ایران اغلب در قامت دانشجو جلوه کرده است؛ حلقه اتصال آگاهی، جامعه و تغییر.
در اعتراضات و تحولات سالهای اخیر نیز دانشگاهها بار دیگر نشان دادند که فضای دانشگاه بهطور طبیعی ظرفیت مقاومت مدنی، طرح پرسشهای بنیادین و پیگیری عدالت را دارد. رفتارها، بیانیهها، اعتراضات مدنی، مقاومت در برابر محدودسازیهای آموزشی و فرهنگی و همچنین حفظ استقلال نهاد دانشگاه، همه بخشهایی از این کنشگری بودهاند.
تلاش برای کنترل فضای دانشگاه، حذف صداهای مستقل، اعمال محدودیتهای آموزشی یا فشارهای بیرونی، در نهایت نشاندهنده اهمیت «میدان دانشگاهی» در شکلدهی به سرمایه نمادین و مشروعیت اجتماعی است؛ همانگونه که بوردیو تحلیل میکند.
با وجود فشارها، دانشگاه در ایران همچنان زنده، پویا و پرسشگر باقی مانده است. همانگونه که میشل دو سرتو میگوید، قدرت میتواند فضا را کنترل کند اما نمیتواند شیوه استفاده خلاقانه از آن را مهار کند. دانشگاه نیز دقیقاً چنین فضایی است؛ جایی که پرسش، گفتوگو و آگاهی همیشه راهی برای جریان یافتن پیدا میکند.
روز دانشجو، ۱۶ آذر، یادآوری همین سنت دیرپای کنشگری است؛ لحظهای برای پیوند دادن حافظه تاریخی دانشگاه با مطالبات امروز و تأکید دوباره بر نقش دانشجو در شکلدهی آینده.

هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر