خاوران، بار دیگر در جمعه ۷ آذر ۱۴۰۴ به صحنهای از پایداری خانوادههایی تبدیل شد که چهار دهه است اجازه ندادهاند جنایت تابستان ۶۷ به فراموشی سپرده شود.
امسال نیز مادران و پدران زندانیان سیاسی قتلعامشده، با عکسهای جوانی فرزندانشان و شاخههای گل سرخ، بهسوی خاوران رفتند تا بر آیینی پای بفشارند که حکومت هر سال میکوشد آن را سرکوب کند: یادآوری، ادای احترام و اعلام اینکه «نه میبخشیم و نه فراموش میکنیم».اما ورودی خاوران امسال بیش از همیشه به پادگان نظامی شباهت داشت: «کارت ملی»، «ورود محدود»، «گل ممنوع»، «دوربین ممنوع». قرقنامهای که قرار بود حتی خاطره را هم تعطیل کند. با این حال، خانوادهها عقب ننشستند. یکی از مادران شاخههای گل را آرام روی زمینِ بستهشده گذاشت، دیگری به او پیوست و لحظاتی بعد، درِ بسته خاوران به دشتی از گلهای سرخ بدل شد؛ گلهایی که بیرون دیوار روییدند تا ثابت کنند یاد را نمیتوان ممنوع کرد.
این صحنه تنها یک اعتراض نبود؛ بازتعریف مفهومی خاوران بود. خانوادهها با عملشان گفتند:
اگر درها را ببندید، ما مکان را جابهجا میکنیم.
اگر خاک را از ما دریغ کنید، آسفالت را به گلستان تبدیل میکنیم.
اگر یاد را جرم کنید، یاد را به خیابان میآوریم.
خاوران دیگر تنها نقطهای جغرافیایی نیست؛ حافظهای جمعی و زنده است که هر جا نام و یاد قربانیان آن گرامی داشته شود، همانجا ادامه مییابد. گلریزان بیرون دیوارها، شکست آشکار سیاست محو حافظه بود. همانگونه که تاریخ نتوانست فاجعهآفرینان آشویتس را از یادها پاک کند، حکومت ولایت فقیه نیز نخواهد توانست خاوران را از حافظه مردم ایران حذف کند.
در آن روز، هر شاخه گل بر زمین، فریادی بود علیه فراموشی و پیوندی تازه میان نسل امروز و قهرمانانی که نامشان را میخواهند پنهان کنند. تا مادری بایستد و گلی بر زمین بگذارد، خاوران زنده است—چه پشت دیوارهای سیمانی باشد، چه در حافظه جمعی، چه در گلهایی که هر سال بیرون دیوارها میشکفند و حقیقت را زنده نگه میدارند.

هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر