هموطنان، حامیان و هواداران مجاهدین، خواهران و برادران،
سالروز خجسته بنیانگذاری و میلاد سازمان مجاهدین خلق را بههمه شما تبریک میگویم.
این بله بسیار مبارک است، بسیار مبارک.
در این لحظه، کاروان شهیدان مجاهد خلق شاد و سرفرازند؛ از حنیف بنیانگذار و یارانش سعید محسن و اصغر بدیعزادگان که آغازگران، خالقان و مؤسسان یک راه و رسم تازهاند، تا یکبهیک شهیدانی که هر کدام با رنجهای طولانی بنیانگذار ارزش و فضیلت نویی در جنبش آزادی بودهاند.
با راهبری فداکارانه و طاقتفرسای برادر مسعود بود که نسل ما بهشأن عقیدتی، مبارزاتی و تاریخی حنیف کبیر و اندیشه و تفکر او چشم باز کرد. و آن ایده بهیک جنبش بزرگ در کانون یک جایگزین دموکراتیک ارتقا پیدا کرد. تطهیر و جهش مجاهدین در یک انقلاب رهاییبخش که تضمین پایداری برای دهههای پیدرپی و الزام پیروزی است، مرهون راهگشایی و نبرد ضد ارتجاعی و ضد استثماری خواهر مریم است.
به راهبر دلها و آرمانمان، برادر مسعود هزاران درود.
خواهران و برادران،
شصت سال پایداری بر سر آرمان جامعه بیطبقه توحیدی، شصت سال نبرد با دو دیکتاتوری و شصت سال ایستادگی بر سر موضع آزادی و رهایی خلق.
سه دهه پیش، در سالروز تأسیس سازمان، برادر مسعود ـ همانطور که الان با هم شنیدیم با کلام و تصویر خودش ـ گفت: «خوشا مجاهدینی که شصتمین سالگرد را جشن میگیرند. در آن روز بیشتر و بیشتر روشن خواهد شد که برای تاریخ و برای خلق و میهن، چه کسی ماندگار و پابرجا بود و چه کسانی و نیروهایی مثل کف روی آب ناپدید شدهاند. آخر، مجاهدین نگهبانان حرمت کلمات بودند. حرمت کلمه و قیمت کلمه را پرداختهاند با خون یکصد هزار جاودانه فروغ آزادی.»
گذشت این زمان طولانی و عبور سیاوشوار از مهلکهها و قتلگاههای متعدد، حقیقتی را که برادر مسعود در سرشت پاک این جنبش دیده بود اثبات کرده است. مجاهدین نگاهبان حرمت کلمات آزادی و انقلاباند و قیمتش را میپردازند. در نتیجه، پاسخ و راهحل مسئله ایراناند.
منظور از پاسخ و راهحل این است که آن قفل بزرگی که با حاکمیت یک استبداد ضدبشری و وحشی حرکت جامعه ایران را متوقف کرده، با مجاهدین گشوده میشود. راه سرنگونی رژیم را این جنبش باز کرده و میتواند با اتکا به مردم ایران آن را به پیروزی برساند. این جنبش پاسخ وحدت و همبستگی در جامعه ایران و التیامبخش اعتمادهای از بینرفته و زخمهای عمیقی است که شاه و شیخ بر روح و روان و پیوندهای اجتماعی وارد کردهاند.
این عهد و پیمان مجاهدین بوده و هست و البته این تعهد سنگین و پرمشقتی است که یک راهحل انقلابی میطلبد. این راهحل، راهحلی است با قیمت گزاف، بار رنج و شکنجه دائمی و بدون چشمداشت. کاش راهحل سادهای در کار بود؛ کاش عبور از این سد بزرگ سیاسی و اجتماعی با حداقل قیمت ممکن بود. اما تحولات مهم سالهای اخیر، جوشش تضادهای سیاسی و طبقاتی جامعه ایران و مختصات استبداد وحشی حاکم روشن کرده که هیچ راه دیگری متصور نیست.
قیامها، رویارویی مردم ایران با رژیم آخوندی را وارد مدار جدیدی کردهاند. در سال ۹۶، اصلاحطلبی قلابی باندهای درون رژیم را به گور سپرد. در سال ۹۸، استراتژی مجاهدین را در کف خیابانها جاری کرد و یک الگوی زنده و خروشان از یک جنگ انقلابی برای پایان دادن به کار رژیم ارائه داد. و در سال ۱۴۰۱، سرقت قیام توسط بقایای دیکتاتوری شاه را به شکست کشاند و نشان داد که جایی برای راهزنان و غارتگران سیاسی و همدستان شاه و شیخ وجود ندارد.
بله، درود. منکران راهحل انقلابی با هر بهانه و هر تئوری بیپایهای از دو حال خارج نیستند: یا میخواهند با دشمن ضدبشری کنار بیایند یا دارند فرار از قیمت دادن را توجیه میکنند. شعار خشونتپرهیزی میدهند تا مقاومت عادلانه در برابر این استبداد وحشی را تخطئه کنند و با وجود حاکمیت یک اختناق خفقانآور میخواهند شدت تعرض جامعه ایران در برابر رژیم را تخفیف بدهند. در هر حال، وجه مشترک همه آنها ضدیت نشان دادن با مجاهدین و جایگزین دموکراتیک است.
در جبهه خلق نیز فاصله گرفتن از راهحل انقلابی و استراتژی «کس نخارد» دلایل خطی و محتوایی ندارد، بلکه ابتدا با کاستن یا عدول از تعهدات مبارزاتی شروع میشود، سپس تئوریهای خودش را تولید میکند. اما پاسخ کانون شورشی و مجاهدین هست؛ پاسخ آتش است و قیام سازمانیافته.
تا آنجا که به وضعیت اقتصادی ـ اجتماعی مربوط است، انباشتهشدن تضادهای بیپاسخ، شرایط دشوار معیشت مردم، افزایش عظیم جمعیت فقیر، بیکار و بیخانمان، به نقطهای رسیده که فقط یک راهحل دگرگونکننده و ریشهای پاسخ آن است.
بهخصوص باید به شرایطی که جوانان و نوجوانان را احاطه کرده توجه کنیم. نسل جوان جامعه ما بسیار تحصیلکرده و بسیار آگاه است، اما نه از اقتصاد کشورشان سهمی دارند و نه کمترین مشارکتی در تعیین سرنوشت خودشان دارند. این جمعیت دهها میلیونی که بهشدت ناراضیاند، عامل اصلی بیثباتی رژیم است.
و سرانجام باید به موقعیت خود رژیم توجه کنیم که در برابر همین نارضایتی در حال طغیان، به اختناق و سرکوب پناه برده است. بودجه عظیمی را برای جنگ با مردم ایران هزینه میکند و دهها نهاد هار و وحشی را برای قلعوقمع قیامها یا جاسوسی و خفقان بهکار گرفته و هر روزنهای را به روی مردم بسته است.
نتیجه اینکه در وضعیت کنونی، راههای متعددی در کار نیست. انتخابها و آلترناتیوهای مختلفی وجود ندارد. فقط دو مسیر متصور است: یا شدیدترین سرکوبها برای کنترل جامعه و ادامه وضع موجود، یا ریشهایترین راهحل برای انقلاب و دگرگونی.
بله، سرنگونی. این همان چیزی است که میگوییم راهحل انقلابی. راهحلی که روی سرنگونی تمامیت رژیم متمرکز است، در سیاست و مرزبندی سیاسی نفی شاه و شیخ را اصل قرار داده، در استراتژی برپایی یک قیام سازمانیافته را پی میگیرد و آتش در برابر آتش.
و به یک ایدئولوژی انقلابی و رهاییبخش مسلح است. راهحلی که دگرگونی مناسبات اقتصادی و اجتماعی را مدنظر دارد، متکی به مردم سرکوبشده و محروم و نماینده خواستها و آرزوهای آنهاست. متکی به جنبشی است که از همهچیز خود گذشته، از خانه و خانمان دست شسته و هیچ چشمداشتی ندارد. در روابط درونی خود متحد و منسجم است و با فدا و صداقت شناخته میشود.
این راهحل به دلیل اینکه هیچ شکافی را نپذیرفته، به دلیل اینکه هیچ ذرهای از افکار و تمایلات طبقات ستمگر را در خود راه نداده، به دلیل اینکه در یک مبارزه سخت و جانکاه آبدیده شده و چیزی برای خود نمیخواهد و از مواضع و آرمان انقلابی خود ذرهای کوتاه نمیآید، و سرانجام به دلیل اینکه جز به نیروی خود اتکا ندارد و تحت تأثیر هیچ قدرتی قرار نمیگیرد، در نتیجه شکافندهترین الماس برای شکستن سد بزرگ زمانه است.
خواهران و برادران عزیز، یکی از مهمترین تحولات سالهای اخیر، هم از منظر رژیم و هم از نگاه مردم و مقاومت ایران، رو آوردن نسل تازه به مجاهدین در شهرهای مختلف است. این تحول خود را بهخصوص در کانون شورشی نشان داده است. استمرار کانون شورشی در چند سال گذشته، چند برابر شدن فعالیتهای آن، ارتقای سطح عملیاتی و گسترش میدان حضور و فعالیتش، این واقعیت را تأیید میکند که کانون شورشی در اعماق جامعه ایران ریشه دوانده است.
درخشانترین پراتیک کانونهای شورشی، نقشآفرینی آنها در قیام ۱۴۰۱ بود. در آن قیام، کانونهای شورشی شعار «مرگ بر ستمگر، چه شاه باشه چه رهبر» را در ابعاد وسیع اجتماعی رواج دادند. بهکارگیری کوکتل را تاکتیک محوری قیام کردند و تلاش جبهه ضدخلق، بهخصوص بچه شاه و فرصتطلبان همدستش را برای سرقت قیام به شکست کشاندند.
در آن قیام، رژیم با حملههای وحشیانه، هزاران نفر از اعضای کانونهای شورشی را دستگیر کرد. این بخشی از ضرباتی بود که به کانونهای شورشی در خلال فعالیتهایشان در قیام وارد آمد. با وجود اینهمه دستگیری، کانونهای شورشی توانستند فعالیتهایشان را بیشتر کنند.
بنابراین اثبات شد که کانون شورشی و شبکه سازمانیافته مجاهدین در داخل ایران از توانایی ترمیم و بازسازی خود بهخوبی برخوردار هستند.
در واقع، مجاهدین و کانونهای شورشی توانایی و ظرفیت سازمان دادن به نارضایتیهای عمیق جامعه ایران و هدایت قیامها را به دست آوردهاند. و مهمترین نتیجهگیری این است که در هر تحولی، مجاهدین با اتکا به پشتوانه رزمنده خود قادرند نقش تعیینکننده ایفا کنند.
به دستگیریهای گسترده دلیران کانونهای شورشی اشاره کردم. ایستادگی آنها در زندانها و رو آوردنشان به مبارزه و انقلاب پس از آزادی از زندان، اشتیاق آنها به نبرد، عواطفشان به مجاهدین و بهخصوص به خواهر مریم و برادر مسعود، از جنبههای خیرهکننده کار آنهاست.
در سالگرد بنیانگذاری سازمان، نامههایی داشتیم از برخی اعضای کانونهای شورشی که در زندان هستند. یکی از خواهران، شعری خطاب به خواهر مریم سروده است:
«درخشش چشمانت و پرتو کلامت در دل شب موج میزند
همانند دریچهای رنگارنگ در میانه دیوارها
که به رویم گشوده میشود
و انوار تابناکی که دیدگانم را نوازش میکند
آنها هنوز ما را نشناختهاند
گویی دیوارهای بلند میتوانند جلوی نگاههای عاشق ما را بگیرند.»
و برادر قهرمان دیگری ضمن گزارش تکاندهندهای از زندان نوشته است:
«خواسته من چیزی نیست جز خواستههای مجاهدین و خواهر مریم. خواسته من برنامه ۱۰ مادهای خواهر مریم است. هر وقت خواستید در مورد من و خواسته من بنویسید، یک جمله بنویسید: نامش، کانون شورشی، راهش، راه مجاهدین، و آرمانش، آرمان مسعود رجوی، و آرزویش دیدار خواهر مریم بود. اگر خواستید بعد از شهادت من اسمی از من ببرید، زیر آن بنویسید: تمام خواستههایش، خواسته مجاهدین و خواهر مریم و برادر مسعود بود، و همین مرا در دنیا و آخرت کافی است.»
وقتی نامههای این یاران عزیز را خواندم، یاد یک خاطره افتادم. حدود یک سال بعد از انقلابی که شاه را سرنگون کرد، در اولین دوره انتخابات مجلس شورای ملی در اسفند ۱۳۵۸، تعدادی از اعضای سازمان و بعضی شخصیتهای سیاسی بهعنوان کاندیدا معرفی شده بودند.
در نشریه مجاهد عکسها و زندگینامه کاندیداها درج شده بود. وقتی با سایر دوستانم به آن لیست نگاه میکردیم، در بین همه آنها عکس خواهر جوانی نظرمان را جلب کرد. در پرسوجو فهمیدیم که از مسئولان بخش اجتماعی سازمان در تهران است. این خواهر جوان، خواهر مریم عزیز ما بود.
چند سال بعد، در انقلاب ایدئولوژیک در سال ۱۳۶۴، عکس او در کنار برادر مسعود پیامی جدید برای همه داشت. رژیم این عکس را بر دیوارهای زندان اوین و سایر زندانها زده بود و با اهانت و لجنپراکنی میخواست روحیه زندانیان را درهم بشکند. اما برعکس، آن تصویر مایه انگیزه زندانیان مجاهد شد و همه آن روز پیام انقلاب را گرفتند.
بله، آن روز خواهر مریم عزیز ما سرنوشت سازمانمان را که بیستساله شده بود تغییر داد و نزدیک به چهار دهه، این سازمان را با انقلاب رهاییبخش خود به مدار نوینی ارتقا داد.
و حالا رسیدهایم به شصتمین سال حیات سازمان مجاهدین. به این مناسبت به انقلاب درونی مجاهدین نگاه کنیم؛ به نقطه عزیمت این انقلاب رهاییبخش و به سیر تکاملیاش. میبینیم این انقلاب همان کارگاه خلاق، همان کوره گدازانی است که راهحل انقلابی را خلق کرده و قوام و دوام بخشیده است.
نقطه آغاز، رهایی زن بود. اما انقلاب درونی ما از ابتدا جهشی بود در راهحل انقلابی؛ جهشی بود در خلق کارآمدترین سلاح برای سرنگونی رژیم؛ برای این بود که مجاهدین خودشان را به تراز سرنگونی ارتقاء بدهند.
رنج خواهر مریم که قدمبهقدم این راه را فانوسگذاری کردند و دست یکبهیک مجاهدین را گرفتند، قابل وصف نیست. هر مجاهد گواهی میکند که در این انقلاب از نو ساخته شده، هرکدام از ما یک نوع فرهنگ و دنیای نو پیدا کردهایم. و این بهخاطر نقش و انقلاب خواهر مریم است که نگذاشت و نمیگذارد غبار کهنگی بر سازمان ما بنشیند و مجاهدین را شایسته آزادی یک خلق ستمدیده کرده است.
خیلی شورشی هستید. پیام این شرایط بهطور خاص برای هر مجاهد خلق و برای همه مجاهدین این است که قدر موقعیت تاریخی و آرمانی و سیاسی جنبشی را که به آن تعلق دارند بشناسند و بهای پرداختن و تعهدپذیری و مبارزه خودشان را تراز کنند.
قدر سیاسی و بینالمللی و اجتماعی و آرمانی، قدر کانون شورشی و اهمیت فوقالعاده آن در مقاومت و قیام برای سرنگونی، قدر مؤسسان پنجم ارتش آزادیبخش ملی، ارگان رهبری جمعی قیام خلق.
هر یک از اینها عالیترین تجلی حیات مبارزاتی یک خلق است؛ چکیده رنجهای شصتساله است؛ حاصل خونها و خوندل انقلاب مشروطه و جنبشهای پس از آن است. و اگر این راهحل انقلابی نباشد، راهحلهای ارتجاعی و استعماری این میهن و مردم را در تباهی و تاریکی فرو میبرند.
مجاهدین با قدرشناسی از این دستاوردها، برای ایفای رسالت بزرگ خود به پیش میتازند.
خواهران و برادران عزیز، وقتی که از راهحل انقلابی که مجاهدین شایسته برعهدهگرفتن آن شدهاند صحبت میکنیم، برای خودستایی نیست؛ برای تحکیم و رسالتی است که به پای نسل ما نوشته شده است. این رسالتی است که در مورد آن برای ما فقط یک راه وجود دارد و آن راه، راه پیروزی است.
در روزی که قلبهای همه ما از احترام و قدردانی نسبت به حنیف کبیر و یارانش لبریز است، سوگندهای خود را برای به ثمر رساندن آرمان او تجدید میکنیم و به رهبر مقاومت برای سرنگونی دیکتاتوری مذهبی حاکم بر ایران تعهد میدهیم.
و برای گسترش این انقلاب رهاییبخش، برای رهایی همه زنان و مردان ایران، به خواهر مریم «حاضر» میگوییم.
جمعیت: حاضر، حاضر، حاضر.
درود بر همگی و با تشکر از همه شما.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر