سال ۱۴۰۰ در ایران، سال دادخواهیِ همهجانبهٔ سیاسی و اجتماعی و اقتصادی و فرهنگی بود.
این دادخواهی از یکطرف اشتیاق و تکاپوی بیتوقف ایرانزمین را برای فوریت تغییر و تحول به میدان اعتراضات و قیامها آورد و از طرف دیگر تمامیت نظام ملایان را آماج هدف مطالبات مردم ایران قرار داد.چشمانداز بهار بزرگ اجتماعی همواره آن روی رنجهای عظیم و مشترک مردم ایران در ظلامِ یلداییِ حاکمیت آخوندی بوده است. از همین روی هم بوده است که جنبشهای اجتماعی اقشار مردم ایران از تلاش برای تکثیر رایحهٔ پایداری دست نشستهاند.
این تکاپوی اجتماعی به اعتلای یک جبهه سراسری در مقابل نظام ملایان انجامیده است؛ چرا که هر پیشرفتی که در پایداری مردم و جامعهٔ ایران محقق شده، حاصل نبردی با دیوسالار آخوندی است. از آثار این دیوسالاری همین بس که رژیم ولایت فقیه همهٔ تلاشش را با بهکاری انواع سرکوبها کرد تا جامعه را به جزایر دور از هم و افراد مأیوس و سرخورده از تغییر و دگرگونی بکشاند. اما تمام تحولات ۱۲ماه سال۱۴۰۰ گواهی میدهند که:
۱ـ اقشار قیامآفرین صفی در مقابل تمامیت نظام آخوندی تشکیل دادهاند. گسترش این صف باعث شده است که آثار آن به درون رژیم بریزد و رژیم بسیاری از پایگاههای سنتی اجتماعیاش را از دست بدهد.
ماحصل چنین وضعیتی، چنین شده است که قیامها و شورشها، نظام را از درون به چند تکه و پاره تبدیل نمودهاند.
۲ـ سال۱۴۰۰سال انزوای جهانی رژیم بود و سال اعتلا و حمایت از قیامها و شورشهای داخل ایران توسط شخصیتها و مجامع جهانی. بهطور خاص کهکشان تیرماه ۱۴۰۰ و چند رشته کنفرانس بینالمللی مقاومت ایران در این سال، صدای ایران را بسا بیشتر از سالیان قبل به منطقه و جهان برد.
۳ـ سال۱۴۰۰ هم با گردهماییها و تظاهرات بزرگ ایرانیان آزاده و هوادارن مقاومت در خارج ایران همراه بود. بهخصوص هواداران مقاومت در جریان دادگاه محاکمهٔ دژخیم حمید نوری، صدای دادخواهی ایران را روزبهروز به گوش جهانیان رساندهاند.
۴ـ جنبش دادخواهی و آثارش تمام لایههای جامعهٔ ایران را درنوردیده است. بارها گفتهایم که جنبش دادخواهی به تعداد خانهخانهٔ ایران، از دامنهٔ سیاسی و اجتماعی و فرهنگیِ بسیار وسیع برخوردار است. این جنبش، مشت بزرگ و مشترک تمام اقشار مردم ایران است که بیهیچ تردیدی ضربه نهایی را بر تمامیت نظام ملایان فرود خواهد آورد.
۵ ـ در سال۱۴۰۰ هم همچون سالهای ۹۸ و ۹۹ شاهد گسترش و کیفیت کانونهای شورشی بودیم. کانونها دارند به یک پدیدهٔ اجتماعی بالغ میشوند. نقش آنان در رقم زدن تعادلقوای سیاسی و اجتماعی بین مقاومت و رژیم بیشازپیش تعیینکننده شده است. بالندگی کانونهای شورشی در این است که پتانسیل قدرتمند نسل جوان شورشی و ضدولایت فقیه در ایران را ذخیره و پشتوانهٔ استراتژیک خود دارد. در این تردید نیست که محل به محل ایران، مستعد جوشش کانون شورشی است.
محورهای فوق این معناها را بهعنوان نشانههای راهنما در سال۱۴۰۱ برجسته میکنند:
الف ـ مابهازای ضرباتی که به ذخایر استراتژیک رژیم آخوندی در ایران و منطقه و جهان از جانب مردم، مقاومت ایران و عوامل بینالمللی وارد آمده است، جنبش سیاسی ـ اجتماعی ـ صنفی در ایران گام بلند سرنگونیخواهی برداشته است.
ب ـ اکنون بیش از همیشه ضرورت آلترناتیو حاکمیت ولایت فقیه بهعنوان تحقق «شرط ذهنی» برجسته شده است. از قضا دستگاه تبلیغاتی نظام آخوندی و همسویان و لابیهایش با تمام قوا درصدد مخدوش و مشوش جلوه دادن چهرهٔ آلترناتیو هستند تا بین آلترناتیو و آمادگی اجتماعی برای تغییر و سرنگونی[شرایط عینی] پل ارتباط متقابل برقرار نشود.
بنابراین پیام بهار ۱۴۰۱ چنین شده است که مقابله و اعتراض اقشار مردم از کمیتها عبور کرده و به مرحله بروز کیفیتها بهمعنی ظهور ناگزیر آلترناتیو رسیده است. لذا با تعیینتکلیف بودن امر عینی قیام و جنبش برای سرنگونی، باید کولهبار ۱۴۰۱ را برای تعیینتکلیف امر ذهنی آنکه آلترناتیو باشد، ببندیم.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر