«برای رسیدن به آزادی چه باید کرد؟»
در هفته گذشته با بحث روی ماهیت رژیم به این رسیدیم که جواب این رژیم و اینکه بتونیم شر آنها رو از سر مردم ایران کم بکنیم کارهای فردی و بدون پشتوانه و بدون استمرار نیست.
بلکه قبل از همه سازماندهی میخواهد تا اینکه بتونه ضربات مستمر به رژیم بزنه و دلیلش هم رو به سادهترین شکل گفتیم که رژیم آخوندی بهدلیل اینکه هیچ همخوانی با جهان معاصر و فرهنگ و تمدن ایران نداره و میدونه که سرنگونیش محتوم و قطعیه، برای همین همه امکانات از پول و نیرو و سلاح تا تبلیغاتش رو گذاشته برای سرکوب و خفهکردن جامعه و البته نیروهای انقلابی و ما هم باید برای سرنگونی اون تمامعیار وارد بشیم خب، خوبه که در این قسمت همین واژه تمامعیار رو باز کنیم، چون ممکنه که برداشتهای مختلفی از اون بشه و هرکس یا هر گروه یه جوری اون رو فهم و در عمل اجرا کنه، منظور از تمامعیار چیه؟
روی خوب نکتهیی دست گذاشتید اگر به تاریخ میهنمون نگاه بکنیم در دهه۴۰ وقتی دیکتاتوری شاه به اوج خودش رسید، پیشتازان این مردم نشستند جمعبندی کردند که اگر قرار دیکتاتوری سرنگون بشه نمیشود هم زندگی کرد و هم مبارزه یعنی واضحتر بگم وقتی دشمن شمشیر از رو بسته انقلابیون هم باید تمامعیار باشند، یعنی همه زندگیشون بشه مبارزه، برای همین اونموقع یک راهگشایی بسیار بزرگ انجام شد و سازمان مجاهدین و سازمان چریکهای فدایی خلق تأسیس شد و با واژه جدیدی به اسم انقلابیون حرفهیی یعنی کسانیکه از همه چیزشون برای آزادی مردم گذشته بودند
این همینطور نبود چون دیکتاتوری به نقطهای رسیده بود که کوچکترین صدایی رو تحمل نمیکرد یعنی اگر میرفتی تو خیابون اعتراض علنی میکردی همونجا دستگیرت میکرد اگر فرار میکردی چون جز خونهات جایی نداشتی میومد تو خونهات دستگیرت میکرد بنابراین انقلابیون بزرگ اون دوران یعنی محمد حنیفنژاد و علی اصغر بدیعزادگان و سعید محسن سازمان مجاهدین را تأسیس کردند و مسعود احمدزاده و بیژن جزنی و امیر پرویز پویان و... سازمان چریکهای فدایی خلق را تأسیس کردند یعنی در حالی که شاه میخواست مبارزه علیه خودش رو تو بنبست قرار بده اونها بنبست رو شکستند پس تمامعیار یعنی اینکه دیگه مبارزه بشه حرفه اصلیت یعنی منظورتان اینه که با این تعریف همه آدمها باید خونه و زندگیشون رو ول کنند و برن یک سازمان تأسیس کنند و بشن یک مبارز حرفهیی؟!
بگذارید با یک مثال این رو شرح بدم الآن هرکس بخواد رانندگی کنه میره یک ماشین میخره، طبیعیه که نمیره یک ماشین درست کنه اولاً نه علمش رو داره بعد نه پولش رو داره و نه وقتش و تازه اگر هم درست کنه مطمئن باشید خیلی چیز ابتدایه که اصلاً کارآیی پایینترین مدل ماشین بازار رو نداره زیرا علم خودروسازی رشد کرده و متکامل شده و نیاز نیست که هرکس بره خودش ماشین بسازه اما باید دقت کنه و ماشین خوب بخره، بهترین ماشین بازار رو بخره یعنی باید بره بچرخه و بپرسه که کدوم مارک ماشین مردم ازش راضین و امتحانش رو خوب پس داده حالا بیاییم به یک مثال پیچیدهتر بزنیم و بریم تو جامعه، قبل از ما یه تعداد انسان فداکار و پاکباز این راه را باز کردند و مسیر رو برای ما شاخصگذاری کردند ویک سازمانی برای مبارزه که اصلیترین ظرف برای مبارزه است را با تحمل شکنجه و شهادت خودشون تأسیس کردند ما فقط باید اگر کار اونها رو قبول داریم و ایمان داریم که واقعاً مسأله شون آزادی مردمه راه اونها رو بریم همون کاری که اونها میگن انجام بدیم طبیعیه که اونها هم در طی این مدت در جنگ با دیکتاتوری متکامل شدند و تونستند خودشون و راهشون حفظ کنند خب الآن نگاه میکنیم تنها سازمانی که ۴۰سال گفته سرنگونی و پاش ایستاده و بهرغم تمامی ضرباتی که خورده ضعیف نشده بلکه رشد کرده اون کیه؟ مجاهدینه بهاش رو هم پرداخته بعد هم مگه نمیگن هرچی رو باید به ضدخودش شناخت، ببینید رژیم با کی بیشترین دشمنی رو داره، اعضا و هوادارهای کدوم سازمان را بیشتر از همه اعدام کرده اصلاً غیرقابل قیاس پس اگر من میخواهم مملکتم رو آزاد کنم باید مسیر اینها رو برم، خط اینها رو پیش ببرم چرا؟ چون این خط در عمل امتحان پس داده خطهای دیگر یا شکستخورده یا آدمهایی که مدعیش بودند نتونستند ادامه بدن یعنی کاملاً منطقی و علمی مسیر اونها را انتخاب میکنم اکر توانش رو دارم برم به اونها بپیوندم یعنی مبارزه حرفهیی بشم یعنی تمام وقتم رو بذارم در اختیار سرنگونی آخونده یعنی تمام عیاری که شما سؤال کردید جوابش میشه این!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر