در تاریخ معاصر ایران، دو چهره استبداد—شاه و شیخ—همواره در برابر آرمانهای آزادیخواهانه مردم ایستادهاند. با وجود تفاوتهای ظاهری، هر دو از یک منشأ فکری تغذیه کردهاند: حکومت مطلقه و سرکوب آزادیها.
🔹 سلطنت پهلوی؛ تاجی بر سر استبداد
محمدرضا شاه پهلوی، خود را «سایه خدا» و وارث تاجوتختی میدانست که از نسلهای قبل به او منتقل شده است. او قدرت را بیچونوچرا در دست گرفت و بهجای پاسخگویی به خواستههای مردم، با سرکوب، زندان و کشتار، پایههای سلطنت خود را حفظ کرد. انقلاب ۱۳۵۷ نتیجه دههها خفقان، سرکوب و فساد دربار پهلوی بود که مردم را به ستوه آورده بود.
🔹 ولایت فقیه؛ سلطنتی با رنگ و لعاب مذهبی
خمینی که با شعارهای فریبنده بر موج انقلاب سوار شد، بهسرعت چهره واقعی خود را نشان داد. او همانند شاه، هیچ اعتقادی به آزادیهای فردی و دموکراسی نداشت. با تحمیل ولایت فقیه، او استبدادی جدید را جایگزین استبداد پیشین کرد؛ این بار نه با تاج، بلکه با عمامه.
🔹 شباهتهای عمیق دو دیکتاتور
هر دو رژیم با سانسور گسترده، سرکوب مخالفان، شکنجه، اعدام و استفاده از تبلیغات حکومتی، هرگونه صدای آزادیخواهانه را خفه کردند. هر دو به بهانههای مختلف، معترضان را دشمن، مزدور یا فریبخورده معرفی کردند و هر نوع حرکت دموکراتیک را با شدیدترین خشونتها سرکوب نمودند.
🔹 انقلاب دموکراتیک؛ امتداد آرمان آزادی
انقلاب ۵۷ توانست رژیم شاه را سرنگون کند، اما مأموریت ناتمام باقی ماند. امروز، همان خیزش انقلابی علیه سلطه شیخ ادامه دارد. مقاومت ایران، با تکیه بر یک جایگزین دموکراتیک، راه را برای آیندهای آزاد و عاری از استبداد هموار کرده است.
💥 بهمن همچنان ادامه دارد، تا پیروزی نهایی بر استبداد!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر