مسعود رجوی ـ رادیو صدای مجاهد ۲۹مرداد۱۳۶۷
مصاحبه «صدای مجاهد» ۲۹/مرداد/۱۳۶۷ با مسئول شورای ملی مقاومت و فرمانده کل ارتش آزادیبخش ملی ایران برادر مجاهد مسعود رجوی دربارهٔ اعلام روز آتشبس در جنگ ایران و عراق
سرانجام در اثر مقاومت مردم ایران و تنفر عمومی از این جنگ ضدمیهنی و در اثر جانبازیهای بیوقفهٔ رشیدترین فرزندان این آب و خاک مخصوصاً در صفوف ارتش آزادیبخش ملی ایران، خمینی زیانبار و سرشکسته ناگزیر شد بهقول خودش جرعهٔ زهر را سر بکشد. خمینی را به اینجا کشاندیم
با سلام به هممیهنان عزیز در سراسر کشور
ابتدا لازم میدانم که همزمان با اعلام آتشبس در جنگی که سالیان دراز فقط خمینی خواستار ادامهاش بود، شکست خفتبار سیاست جنگطلبانهٔ خمینی و ورشکستگی همهجانبهٔ او و تنور جنگیاش را به فردفرد شما تبریک بگویم. تا آنجا که به ورشکستگی و سرشکستگی همهجانبهٔ خمینی ارتباط پیدا میکند حقاً که این امر جای تبریک دارد... ... جای خوشحالیست که سرانجام در اثر مقاومت مردم ایران در اثر تنفر عمومی از این جنگ ضدمیهنی و در اثر جانبازیهای بیوقفهٔ رشیدترین فرزندان این آب و خاک مخصوصاً در صفوف ارتش آزادیبخش ملی ایران، ماشین جنگی و تنور جنگ خمینی دست آخر به انتهای خط رسید و زیانبار و سرشکسته، ناگزیر شد که بهقول خودش جرعهٔ زهر را سر بکشد. به عبارت دیگر خمینی به اینجا کشیده شد و خوب است که از جانب مردم و مقاومت مردمی و ارتش آزادیبخش ملی بگویم که کشاندیمش به اینجا... ... لازم نیست که از خشم و تنفر عمومی مردم ایران از بابت کارهایی که خمینی میکرد جنگافروزیهایی که خمینی میکرد و جان و مال عموم مردم ایران را به تنور جنگش میریخت به تشریح و توضیح زیادتری بپردازیم. همانطور که لازم نمیبینم تشریح کنم که در این چند سال، مقاومت ایران چه در داخل ایران و چه در عرصهٔ بینالمللی، چه فعالیتهای عظیمی برای پیشبردن آرمان صلح، برای جلب حمایت بهمنظور صلح در زمینههای مختلف انجام داده. از هفتههای متعدد مقاومت با بهای بس سنگین و خونین در داخل ایران در این چند ساله گرفته تا فعالیتهای بلاوقفه در سطح بینالمللی برای محکوم کردن و مطرودشمردن این جنگ و انبوه حمایتهایی که در سراسر جهان در این رابطه بهدست آوردیم. برای محکوم کردن ادامه جنگ
اما مهمتر از همهٔ اینها سلسله عملیات گسترده و بسیار درخشان ارتش آزادیبخش ملی ایران بهمنظور گِلگرفتن درِتنور جنگی خمینی و درهمشکستن ماشین جنگطلبیاش بود که کمابیش از اخبار آن یعنی آن عملیات در طول یکی دوسال اخیر مستحضر هستید. چرا که همه بهخوبی میدانند خمینی تا چند روز قبل از اینکه ناگزیرش بکنیم زهر را بخورد میگفت که این جنگ را، اگر لازم باشد تا ۲۰سال دیگر هم ادامه خواهد داد، تا آخرین نفر و تا آخرین خانهیی که در تهران باقی بماند. و بهقول خودش، رفسنجانی را آورده بود تا به کار جنگ سر و سامان بدهد؛ همهٔ اقتصاد و صنایع کشور را هم در خدمت جنگ بکار بگیرد و دستش را هم باز گذاشته بود برای هر گونه مجازات خاطیان، کسانی که در امر جنگ مورد اتهامی قرار میگرفتند از بابت سهلانگاری و هر گونه اهمال. و قرار بود که رفسنجانی با یک_کاسهکردن ارگانهای سرکوبگر و جنگافروز رژیم و با تجدید سازمان آنها، تنور جنگ را بیش از پیش بتاباند و باز هم هزاران_هزار از اتباع ایران را در تنور جنگ خمینی به قربانگاه بکشونه با انبوه خسارتهای مادی و سایر ضرر و زیانها. اما تنفر عمومی از جنگ و جنایات خمینی، ورشکستگی اقتصادی و شکنندگی فوقالعادهٔ نظامی و مهمتر از همهٔ اینها، شکستهای مستمر در جبهههای جنگ و بهخصوص نقطهعطف فتح مهران توسط ارتش آزادیبخشملی، رژیم را ناگزیر کرد که از دعاوی دورودراز قبلیاش دست بردارد و آنها را یکجا پس بگیرد. زیرا که حالا خطر بزرگتر، خطر ارتش آزادیبخش ملی به عیان حس میشد.
به همین دلیل در تلکسهای محرمانهٔ دوایر و ارگانهای رژیم خمینی همه جا بحث از این بود که حالا دیگر مجاهدین دارند میآیند و شانسشان خیلی بالا گرفته و بنابراین بایستی کاری کرد. به این ترتیب بود که مقاومت ایران و ارتش آزادیبخش ملی در انجام نخستین مرحلهٔ کار و نخستین وظیفهٔ مبرمش یعنی ناگزیر کردن خمینی به قبول و پذیرش آتشبس و قطعنامه ۵۹۸ ملل متحد که... ... به لطایفالحیل از آن طفره میرفت توفیق پیدا کرده، واِلاّ همه بهخوبی میدانند که خمینی اهل کوتاهآمدن جز در شرایط نومیدی و استیصال مطلق نبوده و نیست و این همان نکتهایست که ما از آغاز یعنی از ۷ سال پیش، مستمراً اعلام میکردیم که این رژیم... ... جز در شرایط استیصال مطلق، خاتمهٔ جنگ... ... را نخواهد پذیرفت. کما اینکه بهخوبی بیاد داریم وقتی که در دیماه سال۶۱ نایب نخست_وزیر و وزیر خارجهٔ امروز عراق به دیدار من آمد و مشترکاً بیانیهٔ صلح را بر اساس اصول و مرزهای شناختهشدهٔ بینالمللی امضا کردیم، دجالیت خمینی آنچنانافسارگسیخته، نوحهخوانی میکرد و لجنپراکنی میکرد و سر از پا نمیشناخت که گوییا زمین به آسمان دوخته شدهاست. اما حالا بعد از ۶، ۷سال میبینیم که خودش ناگزیر به همین مذاکرات صلح تن میدهد، چرا که دوران درهمشکستن دجالیت، در تمامیت خودش، شروع شده است. آنچنانکه این روزها مقامات رژیم پیدرپی اعلام آمادگی میکنند برای ملاقات و مذاکرهٔ مستقیم با مقامات طرف متخاصم یعنی دولت عراق و هیچکدام از حرفهای قبلیشان را به روی خودشان هم نمیآورند. ظاهراً آخوندهای خمینیصفت کمحافظه هم هستند. کما اینکه خود خمینی هم در آن پیام دجالانه و رقت انگیزش میگفت که حالا دیگر کسی نباید از این به بعد چون و چرا بکند در منتهای وقاحت از مردم میخواهد که اصلاً نپرسند که بابا این جنگ برای چی ۷، ۸سال ادامه پیدا کرد؟ کی خواستار ادامهاش بود؟ چرا؟ و مسئول این ۱.۵میلیون، ۲میلیون افرادی که در تنور جنگ ریخته شدند و خانواده قربانیان جنگ کی هست؟ مسئول ۳ - ۴میلیون آواره کی هست؟ و مسئول واردآمدن خسارت عظیم... ... و این همه بیخانمانی و خانهخرابی چه کسیست؟ البته که خمینی از این سؤالات خوشش نمیآید... ... .
در ضمن صحبت اشاره کردم که این رژیم بالذات، اساسش بر جنگ و سرکوبو ترور بنا شده، زیرا که ماهیتاً یک رژیم قرون وسطاییست که به هیچوجه به دوران معاصر ما نمیچسبد و حالت یک وصلهٔ ناچسب را دارد. از آنجایی که از آغاز هم غاصب انقلاب ضدسلطنتی مردم ایران بوده و از آنجا که نمیتوانست جامعه را یعنی در توان و در کفایتش نبود که جامعه را به جانب آزادی و پیشرفت و توسعهٔ اقتصادی و اجتماعی هدایت بکند، ناگزیر برای اینکه زیر علم ولایت فقیه سفیانیاش بتواند در مسند قدرت باقی بماند، هر روز نیازمند جنگ و تنش و بحران بوده و هست.
حالا در یک دوران با گروگانگیری قضایا را رفع و رجوع میکرد و بعدش هم بهقول خود خمینی، جنگ یک نعمت الهی بود تا بتواند، توجهات مردم را از مسائل اساسی مربوط به سرنوشتشان منحرف بکند؛ تا بتواند سرکوب مستمر و بلاوقفه را ادامه بدهد؛ تا بتواند روی تمام بحرانهایی که دامنگیرش بود سرپوش بگذارد... ... . بنا بر این بود که اگر چه در همان اوایل جنگ هم دسترسی به یک صلح کاملاً امکانپذیر بود و اگر چه اصولاً اگر خود خمینی زمینهسازی نمیکرد این جنگ میتوانست پیش نیاید، و اگر چه دیگر در اواخر بهار سال۶۱ هیچ موجبی برای ادامهٔ جنگ بعد از تخلیهٔخرمشهر از قوای عراقی باقی نمانده بود؛ با این همه با این شعار پوشالی قدس از طریق کربلا خمینی این ۶سال اخیر را ادامه داد، در عینحال که هیچوقت از سرکوب و از شکنجه و زندان و حلقآویز و تیرباران کوتاه نیامد. کما اینکه اخیراً شنیدید که قاضیالقضاتش آخوند اردبیلی صریحاً اقرار کرد که... ... ۱۰تا۱۰تا، ۲۰تا۲۰تا محاکمات فرمایشی میکردند و به جوخههای اعدام روانه میکردند مجاهدین را. متقابلاً در قبال این دجالیت بینظیر خمینی در قبال این تنور و جنگ ضدمیهنیاش، مقاومت ایران وظیفه داشت که هر اقدامی که از دستش برمیآید بکند.
آنچنانکه میدانید حدود ۶ماه از تخلیهٔ خرمشهر اینها که گذشته بود آنموقع در پاریس با نایب نخستوزیر عراق ما یک بیانیهٔ صلح امضا کردیم و بعداً هم شورای ملی مقاومت ایران طرح صلحش را به تمام جهان ارائه کرد و با پاسخ مثبت دولت عراق بهعنوان مبنای قابلقبول برای شروع مذاکرات صلح مواجه شدیم. همان مذاکراتی که حالا خمینی ناگزیر شده بعد از ۶، ۷سال به آن تن بدهد. تو این مدت مقاومت ایران در دو جهت کار میکرد یکی در صحنهٔ داخلی، از طریق مطرح کردن و به پیش بردن آرمان حقهٔ صلح در میان اقشار مختلف مردم و بهخصوص پرسنل نظامی، با برگزاریهفتههای مختلف مقاومت و با انواع و اقسام اقدامات سیاسی و نظامی در داخل میهن اسیرمان. از جهت دیگر، ما در سطح بینالمللی و در ابعاد فوقالعاده وسیع در مجامع مختلف بینالمللی آرمان صلح را پیگیرانه مطرح و تعقیب میکردیم، بهطوریکه تا سال گذشته یکقلم من بیشتر از ۱۰۰۰۰حمایت کتبی از طرح صلح شورای ملی مقاومت ایران از سراسر جهان از احزاب و شخصیتهای مختلف و حتی دولتمردان و سیاستسازان کشورهای مختلف جهان دریافت کردم که همگی، طرح صلح شورای ملی مقاومت ایران را تأیید میکردند و میکنند. مضافاً بر همه عملیات و اقدامات چشمگیر مقاومت و مجاهدین در داخل ایران، ما در دو سال اخیر به این فکر میکردیم که چطور میشود مجموعهٔ این اقدامات داخلی و بینالمللی را با درهمشکستن ماشین جنگطلبی خمینی به اوج رساند، تا اینکه به ثمر بنشیند. به همین دلیل ارتش آزادیبخش ملی ایران ـارتش صلح و آزادیتشکیل شد و چنانکه میدانید ما قویاً با ماشین جنگ و سرکوب خمینی در ابعاد جدیدی درافتادیم. این مجموعه اقدامات نظامی و سیاسی چه داخلی و چه بینالمللی همراه با تهکشیدن ذخایر استراتژیک رژیم؛ همراه با بحرانهای متعددی که گرفتارش بود و همراه با شکستها و بنبستهایش در جبهههای جنگ، سرانجام باعث شد که در اوج تنفرعمومی از این جنگ و در شرایطی که دیگر بسیجهای جنگیاش فایده نمیداد، مثمرثمر نبود و در شرایطی که انبوه ذخایرش را هم عمدتاًمصرف کرده بود با اوجگیری عملیات خیرهکنندهٔ ارتش آزادیبخش ملی ـکه فتح شهر مهران نقطهعطفش بود مواجه شود. بنابراین یا باید همچنانکه کرد ـیعنی مجبور شد که بکند از همهٔ دعاویش عقب مینشست و شوکران... ... را مینوشید تا از این ستون به آن ستون برایش فرج باشد و یا هم باید به خط قبلیاش ادامه میداد، همان خطی که خود خمینی هم تصریح کرد که به تشخیص خودش و همهٔ زعمای رژیمش اعم از سیاسی یا نظامی دیده است که هیچ آینده و پیشرفتی بر آن متصور نیست. بنابراین مجبور شد که برای بقا در حکومتش برای اینکه... ... از این ستون به آن ستون فرج باشد، بین بد و بدتر یکی را انتخاب بکند و بهقول خودش آبروی نداشتهاش را بالکل معامله کند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر