در حال حاضر در چهارمین ماه قیام شکوهمندی هستیم که از شهریور ۱۴۰۱ کلید خورد.
در طی این مدت، نظام سرکوبگر ولایت فقیه بارها و بارها توحش افسارگسیخته و ماهیت ضدمردمی خود را در سراسر میهن اشغالی، در کف خیابانها، در زندانها و شکنجهگاهها و در اعدام معترضان نشان داده است. مزدوران درنده حکومتی با ربودن معترضان و جوانان قیام در جلو چشم مردم و بهقتل رساندن آنها به فجیعترین شکل ممکن، قساوت و وحشیگری را به بالاترین درجه ممکن رساندند. در این میان عدهیی در داخل و خارج از ایران، در قبال قیام و مقاومت سراسری مردم قهرمان ایران در برابر سرکوب و حملات وحشیانه رژیم آخوندی به زنان و جوانان آزاده میهنمان، ساز «خشونتپرهیزی»! کوک کردهاند و جوانان شجاع را از مقاومت و دفاع در برابر اعمال ضدبشری این حکومت قرونوسطایی و از اتخاذ قهر و حداکثر تهاجم و آتش در برابر جنایات بیحد و حصر دیکتاتور خونریز برحذر میدارند.اما سؤال از آنان این است که بگوئید ببینیم اکنون خشونت از جانب کیست؟ کیست که بیمحابا به سر و چشم و تنهای بیسپر جوانان شلیک میکند؟
به نظر من کسانی که به خشونتپرهیزی و به تندادن به همین وضعیت موجود با توصیفاتی که شد، فرا میخوانند، دو علت میتواند داشته باشد: یا جرأت و جربزه درافتادن با این وحوش سرکوبگر را ندارند و نمیخواهند قیمت آن را بدهند؛ و یا در بقای این نظام اهریمنی و ادامه وضعیت فعلی منافعی دارند.
راستی! معنای «خشونت پرهیزی» پس از صدها و هزاران چشمی که با ساچمه از حدقه درآمد و پس از ربودن دختران و دانشجویان و جوانانی که نمیخواهند تن به قوانین فاشیستی حاکم بدهند چیست؟
پس از قتل دهها کودک و پس از بهخاک و خون کشیدن زنان و کودکان و جوانان بلوچ در جمعهٔ خونین و هموطنان کردمان در بوکان و جوانرود و مهاباد و سنندج و... چه باید کرد؟
آیا شعار «خشونت پرهیزی» در شرایطی که ۱۲۰هزار تن از جوانان میهن را در منتهای وحشیگری و خشونت تیرباران و حلقآویز کردند، معنایی جز تیز کردن شمشیر جلاد و سفت کردن طناب دار بر گلوی محسن شکاری و مجیدرضا رهنورد و محمدمهدی کرمی و سیدمحمد حسینی دارد؟
البته مردم و جوانان دلیر میهن برای این توصیهها و فراخوانها حتی تره هم خرد نمیکنند و به آن وقعی نمیگذارند. آنها با اعتلاء قیام سراسری، به مقاومت به هر شکل ممکن در قبال این وحشیگریها برخاسته و روی آوردهاند. شعارنویسی بهخصوص علیه خامنهای، به آتش کشیدن مظاهر و نمادهای حکومتی و گوشمالی و مجازات مزدوران سرکوبگر و عوامل جنایت، بخشی از همین مسیری است که در پیش گرفتهاند.
از سوی دیگر حجم سلاحهایی که به اعتراف سرکردگان نظامی و انتظامی رژیم در شهرها و مرزها کشف میشود، خود گواه این حقیقت است که جوانان این مرز و بوم بناچار پا در راهی گذاشتهاند که دشمن آنها را بدان مجبور کرده است.
البته پا گذاشتن در این مسیر بهطور قانونمند خودبهخودی نبوده و نیاز به یک الگو و شاخص و راهنمایی دارد که در حال حاضر این شاخص، همانا مجاهدین و مقاومت پررنج و خونی است که به مدت بیش از ۴۰سال در برابر این رژیم به آن مبادرت ورزیدهاند.
بعد از سرنگونی حکومت ستمشاهی در سال۵۷ و جایگزین شدن خمینی، استبداد دینی ولایت فقیه چون بهلحاظ تاریخی و فکری سنخیتی با عصر حاضر نداشت و نیروهای انقلابی و ترقیخواه را تهدیدی برای حاکمیت بادآوردهاش میدید، از همان ابتدای رسیدن به حکومت و برای حفظ قدرت، شروع به قلع و قمع و سرکوب و دستگیری نیروهای انقلابی و همه صداهای مخالف خود کرد. مجاهدین که نمیخواستند وارد مقابله به مثل و درگیری با مرتجعین حاکم شوند و قصد داشتند حداکثر زمان را برای آگاهی و روشنگری توده مردم و جوانان میهن بهدست آورند، با انضباطی فوقالعاده و بینظیر به مدت تقریباً ۲سال و نیم، یک خط مشی سیاسی -افشاگرانه را در پیش گرفتند، بهنحوی که در این مدت بیش از ۵۰نفر از هواداران و اعضایشان شهید و هزاران نفر مجروح و دستگیر و زندانی شدند ولی به قهر و خشونت دست نزدند. بعد از ۲سال و نیم که خمینی همه راههای مسالمت را بست، مجاهدین برای اتمامحجت تاریخی دست به یک راهپیمایی مسالمتآمیز در ۳۰خرداد ۱۳۶۰ زدند که به دستور شخص خمینی به خاک و خون کشیده شد. در آن موقع هم کسانی که اهل پرداخت قیمت مقابله با این رژیم نبودند و در باقی ماندن آن منفعت داشتند، بهجای جلاد، قربانیان خشونت رژیم یعنی مجاهدین را توصیه به خشونت پرهیزی میکردند. اما چون خمینی در ۳۰خرداد با کشتار مردم بیسلاح، هیچ راه دیگری باقی نگذاشت، مجاهدین مبارزه قهرآمیز را با آن شروع کردند.
این مبارزه طی ۴۰سال گذشته در همه عرصهها ادامه داشته و در حال حاضر مجاهدین با استراتژی کانونها و شهرهای شورشی، مسیر درست را در مقابل این نظام ضدمردمی به همه جوانان آزادیخواه و مبارز میهن نشان دادهاند؛ بهگونهیی که جوانان دلاور هم، اینک در مواجهه با نیروهای سرکوبگر دشمن همان راه مجاهدین را میروند.
بنابراین در پاسخ به همه آنان که به خشونتپرهیزی فرامیخوانند باید گفت ملت و جوانان دلیر ایرانزمین راه خود را در برابر نظام آخوندی یافتهاند و با تجربهای سنگین و خونین فهمیدهاند که تنها مسیر ممکن در قبال آن، «مقاومت بههر قیمت» و «آتش جواب آتش» است.
م. امید
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر