فروریزی برج متروپل در آبادان و مدفون شدن مظلومانهٔ عدهیی از هموطنانمان در زیر آوار، بار دیگر نگاهها را متوجهٔ پرونده سیاه سپاه پاسداران کرد؛ ساختاری که همزمان الیگارشی قدرت و ثروت را در ایران در دست دارد و جز به بیت و شخص خامنهای پاسخگو نیست.
سپاه پاسداران، مخرج مشترک جنایت و چپاول
در هر جنایت، مصیبت و بحران میتوان رد پای سپاه پاسداران را به چشم دید. از خامفروشی و حراج منابع ملی ایران گرفته تا قاچاق کالاهای اساسی و کمرشکن کردن مردم با گرانی و تورم؛ از بهانحصار درآوردن صادرات و واردات گرفته تا تجارت مواد مخدر؛ از چنگاندازی بر اقتصاد کشور گرفته تا نابودی بخش خصوصی در ایران؛ از سدسازیهای بیرویه و خشکاندن آبها گرفته تا تخریب جنگلها و نابودی زمینهای کشاورزی و مراتع برای پروژههای منفعتطلبانه؛ از پولشویی گرفته تا تصاحب بانکها و بالاکشیدن سرمایههای سپردهگذاران در مؤسسات اعتباری و...
رهبر مقاومت، مسعود رجوی در پیام ۳خرداد ۱۴۰۱ انحلال این نهاد ضدایرانی را، «خواست مردم و مقاومت ایران» نامید و خواهان «اختصاص بودجه و امکانات آن به نیازمندیهای مردم فقیر و محروم شد که در خط مرگ با گرانیهای سرسامآور دست و پنجه نرم میکنند».
نیروی شوتز شتافل خامنهای
طبق اساسنامهٔ اساسنامه سپاه پاسداران انقلاب (مصوب ۱۵ شهریور۶۱ در مجلس ارتجاع) سپاه پاسداران نهادی است تحت فرماندهی شخص خامنهای که هدف آن حفظ نظام ولایت فقیه و گسترش آن میباشد. این نقش، مشابه نقشی است که نیروی «شوتز شتافل» (به اختصار اساس) یا همان گردان حفاظتی حزب نازی، در حفظ سلطهٔ فاشیسم هیتلری ایفا میکردد. اساسها تحت فرماندهی هاینریش هیملر، مسئول بسیاری از جنایتهای جنگی در جریان جنگ جهانی دوم هستند. نظیر این نقش را تشکل موسوم به «پیراهنسیاهان»، شاخهٔ شبهنظامی حزب فاشیست ایتالیا در دوران بنیتو موسولینی بهعهده داشت.
خمینی با شم ضدانقلابی خود میدانست که برای تکمیل سرقت دستآوردهای انقلاب ضدسلطنتی و کشتار آزادیها و آزادیخواهان، باید به لمپنها، چماقبهدستها، چاقوکشها و عقبماندهترین اقشار اجتماعی متوسل شود و آنها در یک تشکل گردهم آورد؛ تشکلی که بعدها نام «سپاه پاسداران انقلاب اسلامی»! را بر خود نهاد. خمینی در این باره، جملهٔ معروفی دارد: «اگر سپاه نبود کشور [نظام ولایت فقیه] هم نبود.
در اساسنامهٔ این تشکل مافیایی آشکارا مقابله با براندازی و براندازان بهعنوان یکی از وظایف آن قید شده است. هنگام وقوع قیام این نیروی سرکوبگر مأموریت دارد که همراه با نیروی انتظامی مبادرت به سرکوب قیام و قیامآفرینان نماید. «ضابط قوه جنایتکار قضاییه بودن» یکی از وظایف ثابت سپاه پاسداران است. یعنی میتواند با دستباز اقدام به دستگیری، شکنجه و کشتار مخالفان حکومت نماید.
وظیفهٔ نیروی قدس (شاخهٔ برونمرزی سپاه)، صدور بنیادگرایی و انجام عملیات تروریستی در خارج از ایران است. مسئولیت اول تا آخر آن دور کردن خطر سرنگونی از کیان استبداد دینی با تولید مزدوران مختلف در کشورهای قربانی است.
بیهوده نیست که نه در آرم و نه در اسم این بازوی جنایت و سرکوب، نامی از ایران و جغرافیای ایران دیده نمیشود؛ زیرا این نیرو برای دفاع از آب و خاک ایران بهوجود نیامده است.
این روزها حکومت در هراس از قیام سراسری به مانورهای مختلف برای فعال کردن نیروی بسیج روی آورده است. بسیج، همان نیروهای شبهنظامی سپاه پاسداران است که وظیفهٔ مستقیم آنها در هماهنگی با دیگر نیروهای سرکوبگر، سرکوب قیامهای مردمی است.
در یککلام میتوان گفت که استبداد دینی، همان سپاه پاسداران و سپاه پاسداران همان استبداد دینی است. انحلال آن یک ضرورت مبرم برای آزادی مردم ایران است.
انحلال با آتش
بدیهی است که سپاه پاسداران بهخودیخود منحل نخواهد شد؛ چنانچه هیچگاه خامنهای آزادی را در سینی طلایی به مردم ایران تقدیم نخواهد کرد. نیرویی که میتواند و باید این بازوی چپاول و سرکوب را منحل نماید، «بازوی استوار و پراقتدار خلق قهرمان ایران» است؛ ارتشی مرکب از رزمندگان جان بر کف آزادی است. کانونها و شوراهای شورشی است که باید قیام را در شهرهای ایران هدایت نمایند. خامنهای ممکن است بتواند با وقوع قیام در یک یا چند استان، نیروهای سرکوبگر خود را فراگرد آورد و به نقاط قیامخیز گسیل دارد ولی وقتی با قیام سراسری مواجه شود، راه به جایی نخواهد برد؛ آنچنانکه هیتلر و موسولینی با برخورداری از میلیونها اساس، وافن اساس و پیراهن سیاه، کاری از پیش نبردند. گارد جاویدان آریامهر نیز در خیزش مردم ایران در سال۵۷ بهسرعت وارفت و از هم پاشید.
ابقای سپاه پاسداران در لیست تروریستی آمریکا، از شاخصهای شکست سیاست مماشات و علامتی گویا از پیشروی مقاومت و قیامآفرینان است. بیگمان شورشگران آزادی، این جرثومهٔ جنایت و فساد را با آتش منحل خواهند کرد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر