در تاریخ ۲۷ آذر ۱۴۰۳، علی خامنهای در دیدار با جمعی از زنان، اظهاراتی ایراد کرد که هدف اصلی آن بازسازی روحیه نیروهای سستبنیان نظام بود. او گفت:
«با یک حرکتی که در سوریه انجام گرفت و با جنایتهایی که رژیم صهیونیستی و آمریکا انجام میدهند و کمکهایی که بعضی دیگر به اینها میکنند، خیال کردند که قضیه مقاومت تمام شد؛ اینها سخت در اشتباه هستند» (سایت خامنهای، ۲۷ آذر ۱۴۰۳).
این سخنان بهظاهر قاطع، اما خالی از واقعیت، نهتنها تلاشی برای ترمیم تصویر درهمشکسته نظام در منطقه بود، بلکه بیشتر از همه، عمق ضعف و بحرانهای استراتژیک رژیم را آشکار کرد. خامنهای در این سخنرانی با ژستهای همیشگی و کلیشههای قدیمی درباره «مقاومت»، تلاش کرد شکست استراتژیک خود در سوریه را پنهان کند؛ اما آنچه از لابهلای این اظهارات پیداست، اعترافی تلویحی به شدت وخامت اوضاع است.
اذعان رسانههای حکومتی به تنگنای منطقهای و داخلی
در شرایطی که خامنهای سعی میکند با سخنانش بحران را عادی جلوه دهد، رسانههای وابسته به حکومت، تصویر واضحتری از عمق شکستها ارائه میدهند. یکی از این رسانهها، وابسته به باند پاسدار جلیلی، مینویسد:
«سوریه، بهعنوان پلی برای انتقال تسلیحات و نیروها به لبنان، نقشی حیاتی داشت. از دست رفتن آن فشار بیشتری بر ایران و متحدانش وارد خواهد کرد. اگر ایران با تأخیر یا تردید به اقدامات تجاوزکارانه رژیم صهیونیستی پاسخ دهد، دشمنان مقاومت تصور خواهند کرد قدرت ایران بهصورت بنیادین تضعیف شده است» (رجانیوز، ۲۵ آذر ۱۴۰۳).
این رسانه همچنین هشدار میدهد که تأخیر در پاسخدهی به این تهدیدها، مقاومت را در موضع ضعف قرار میدهد و حتی ممکن است رژیم را با پیامدهای داخلی غیرقابلکنترل مواجه کند. این پیامها در واقع اذعانی است بر این نکته که شکست در سوریه نهتنها برای سیاستهای منطقهای رژیم، بلکه برای بقای داخلی آن نیز تهدیدی جدی محسوب میشود.
دومینوی سقوط بشار اسد و نگرانیهای پنهان رژیم
خامنهای در حالی با ژست تهاجمی درباره مقاومت سخن میگوید که بهخوبی از پیامدهای سقوط بشار اسد آگاه است. او با بازی با کلمات و ادعاهای کلیشهای سعی میکند نشان دهد که اوضاع تحت کنترل است؛ اما حقیقت این است که سقوط متحد کلیدی رژیم در سوریه، نظم منطقهای آن را بهشدت متزلزل کرده و تبعات آن مستقیماً به داخل ایران بازگشته است.
در سالهای اخیر، رژیم برای حفظ دولت بشار اسد، میلیاردها دلار از ثروت مردم ایران را صرف کرده و تعداد زیادی از نیروهای سپاه را در این جنگ از دست داده است. اما اکنون با شکستهای متوالی در سوریه و انزوای فزاینده در منطقه، ادعاهای «مقاومت» چیزی جز سرپوشی برای ناکامیهای نظام نیست.
وعدههای توخالی و شعارهای بیاثر
خامنهای در بخشی از سخنانش مدعی شد:
«رژیم صهیونیستی دارد خودش را از طریق سوریه آماده میکند که نیروهای حزبالله را به خیال خود محاصره و ریشهکن کند، اما آن کسی که ریشهکن خواهد شد اسراییل است» (سایت خامنهای، ۲۷ آذر ۱۴۰۳).
این ادعاها در شرایطی مطرح میشود که شعارهای قبلی رژیم، مانند «آزادسازی قدس» یا «پاک کردن اسراییل از نقشه جهان»، نهتنها به اهداف خود نرسیدهاند، بلکه با افزایش فشارهای اقتصادی و اجتماعی بر مردم ایران، عملاً به شعارهایی توخالی و هزینهساز تبدیل شدهاند. حتی در میان نیروهای وابسته به رژیم، این وعدهها دیگر جدی گرفته نمیشوند و بیشتر به مضحکه شبیهاند.
ناامیدی در میان بدنه نظام
سخنان خامنهای بهجای آنکه به نیروهای نظام روحیه بدهد، تهمانده امید آنها را نیز از بین میبرد. آنها بهخوبی میدانند که بحرانهای داخلی، اعتراضات مردمی و شکستهای منطقهای، رژیم را در موقعیتی قرار داده که وعدههای توخالی خامنهای نمیتواند مانع فروپاشی محتوم شود.
همانگونه که یکی از رسانههای حکومتی اشاره میکند:
«تعلل در برابر شکستها نهتنها مقاومت را در موضع ضعف قرار میدهد، بلکه مستقیماً به تهدیدات داخلی مانند قیام و اعتراضات مردمی دامن میزند.» این حقیقت، بیشتر از هر چیزی، نشاندهنده درماندگی رژیم در مقابله با موج خشم و نارضایتی مردم ایران است.
نتیجهگیری: نمایشی برای حفظ ظاهر
سخنان خامنهای در ۲۷ آذر را میتوان آخرین تلاشها برای حفظ ظاهر و جلوگیری از ریزش نیروهای درونی نظام تلقی کرد. اما واقعیت این است که این ادعاها نمیتوانند بحرانهای روزافزون داخلی و منطقهای رژیم را پنهان کنند. نظام نهتنها عمق استراتژیک خود را در سوریه از دست داده، بلکه در داخل کشور نیز با جامعهای روبهروست که دیگر حاضر به پذیرش هزینههای سنگین سیاستهای آن نیست.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر