انتخابات مجلس ارتجاع در سال ۱۴۰۲ یکی از بزنگاههایی است که مواجهه با آن برای فاشیسم دینی در شرایط انفجاری و قیامآفرین چالشزا و همراه با ریسک است.
طرح این موضوع از هماکنون شکافهای عدیده را دامن زده است؛ شکافهایی که برآمد آنها راه به فعال کردن قطببندی اصلی جامعهٔ ایران میبرد. از اینرو بازیگران رنگارنگ این نمایش در رابطه با آن به هم هشدار میدهند:«باید همه گروهها و جریانهای سیاسی مراقبت کنند که ناخواسته در زمین دشمن بازی نکنند. هدف دشمن، عملیات روانی بر ذهن مردم و مسئولان است و بهموازات آن میکوشد حاشیههای فراوانی خلق کند تا به لطایفالحیل دوقطبیهای کذایی بیافریند تا راهبرد چهارگانه سلامت، امنیت، رقابت و مشارکت در انتخابات ضربه بخورد»(ایران ۲۴مرداد ۱۴۰۲).
جنگ قدرت بین باند غالب و مغلوب
از آنجا که وضعیت بههمریخته و پرشکاف حاکمیت انعکاسی از بحرانهای اجتماعی و تضاد مردم بهجان آمده با استمرار آن است، هر نوع هشدار و انذار جز یک توصیه خاصیت و کارکردی نخواهد داشت. در روزهای پایانی این حاکمیت، جنگ قدرت بین باندهای آن بیش از هر زمان دیگر در حال افزایش است.
خامنهای در نمایش انتخابات مجلس ارتجاع در سال ۹۸ و نیز نمایش انتخابات ریاستجمهوری در سال ۱۴۰۰ برای مقابله با قیامهای در پیش رو اصلاحطلبان قلابی را از پیکرهٔ نظام جراحی کرد اما اینک از بیم کسادی نمایش انتخابات و طردشدگی کامل حتی از طرف طیفهای جراحیشده، خواهان به بازی گرفتن دوبارهٔ آنان است.
بهرغم انتشار ارقام اغراقآمیز وزارت کشور رئیسی در مورد تعداد افراد نامنویسی کرده برای انتخابات، صحنهٔ واقعی چیز دیگری را نشان میدهد. دعوت به شرکت در نمایش انتخابات با تطمیع و حتی تهدید راه بهجایی نبرده. مواضع متذبذب و بلاتکلیف اصلاحاتیها بیشازپیش به شکاف در پیکرهٔ حاکمیت دامن زده است. یک روزنامهٔ حکومتی این وضعیت را چنین بیان کرده است:
«چهرههای جناح چپ اصلاحطلبان با توجه به اینکه جامعه در پاییز ۱۴۰۱ بهسمت دوقطبی شدن پیش رفت و هنوز هم این شکاف بهطور کامل ترمیم نشده است، درصدد هستند با قرار دادن خودشان در یک سمت این دوقطبی و سوار بر موج ایجادشده در انتخابات مجلس کسب موفقیت کنند.
برای ایفای چنین نقشی ۲پیشفرض موردتوجه اصلاحطلبان است. آنها اولاً باید بتوانند خود را به پیشانی و نماد منتقدان و معترضان تبدیل کرده و ثانیا بتوانند بدنه معترض و قهرکرده با انتخابات را به پای صندوق رأی بیاورند. چنین هدفی با حضور مستقیم چهرههای شاخص جناح چپ در انتخابات در تضاد است چرا که در این صورت بدنه تحریمکننده انتخابات چهرههای اصلاحات را در مقابل خود تعریف کرده و با آنها همراهی نمیکند»(فرهیختگان ۲۴مرداد ۱۴۰۲).
شکاف در بین باند اصولگرا
در حالی که هنوز این شکاف بههم برنیامده، شکاف دیگری در پیکرهٔ حاکمیت «یکدست» وجه دیگری از زهواردررفتگی آن را نمایان میکند. جنگ قدرت اکنون در بین طیفهای موسوم به اصولگرایان با شدت و حدت در جریان است. تا بهحال این جنگ قدرت از یکطرف بین باند قالیباف و غلامعلی حداد و از طرف دیگر باند رئیسی و جبهه موسوم به پایداری مشتعل بود و خود را در اظهارات دو طرف در مجلس و دولت نشان میداد. در آستانهٔ نمایش انتخابات شاهد اوجگیری شقه و شکاف در بین باندهای دیگر اصولگرایان هستیم.
روزنامهٔ حکومتی اعتماد از یکسو از شکاف بین باند قالیباف ـ حداد عادل با رئیسی ـ پایداریچیها پرده برداشته و از سویدیگر کنارهگیری رئیسی از باند جبهه پایداری را برملا کرده است.
«اختلافات انتخاباتی در حال رشد جدی است... یک جبهه اصلی اختلاف همین پایداریها و طیف قالیباف هستند؛ جریانی که طیف قالیباف آنها را با اسم رمز «سوپرانقلابی» خطاب میکند.
در بخش دیگری از ماجرا نیروهای دولت و حلقه ابراهیم رئیسی در دولت سیزدهم هستند. توپ هر تصمیم و موضوعی را به زمین مجلس میاندازند اما ارتباط پنهانی خوبی با طیفی از پایداریها دارند. رقیب مشترک، ائتلاف را بین آنها ایجاد کرده و حذف قالیباف یا تضعیف جریان او در مجلس بعدی، هدف مشترک این دو است... از طرف دیگر قالیبافیها نیز تمامقد در میدان حاضر هستند. آنها از یکسو باید با دولت رئیسی نزاع رسانهیی داشته باشند و از طرف دیگر باید پاسخ به پایداریها را بدهند»(اعتماد ۲۴مرداد ۱۴۰۲).
از دل این شکاف، شکاف دیگری بهوجود آمده که میتوان آن را کنار گذاشتن جبهه پایداری از سوی رئیسی بعد از استفاده لازم از این باند عنوان کرد:
«برکناری معاون سیاسی وزیر کشور، جدا از تنازعات میان جبهه پایداری و نواصولگرایان، اما پرده از یک راز مهم در جبهه اصولگرایی برمیدارد و آن احتمال گردش عجیب دولت رئیسی از منتهیالیه چپ جبهه اصولگرایی به کرانههای راست این جبهه است»(همان منبع).
پس تا اینجا در بین اصولگرایان مدعی حکومت یکدست ۳باند مختلف را میتوان برشمرد:
ـ باند قالیباف ـ حداد عادل
ـ باند رئیسی
ـ باند پایداریچیها
شکاف در شکاف
این تمام ماجرا نیست، اکنون باند علیاکبر ولایتی و روزنامهٔ فرهیختگان نیز علیه رئیسی قد علم کرده است. شمهای از این شکاف را در نوشتههای اینچنینی میتوان دید که منشأ آن جنگ قدرت در نمایش انتخابات است:
«دولت در نیمه راه است و چالشهای بزرگی پیشرو دارد. استراتژی دولت مستقر تا آنجا که قابلفهم است تمرکز بر سیاست همسایگی است؛ در کنترل تورم از برگ سیاست خارجی استفاده میکند و برخلاف برخی تحلیلهای هوایی، زمین مذاکره را حفظ کرده. از مبادله زندانیان سیاسی بنایی برای توافق تاکتیکی هستهیی ساخته و از نیاز چین به آرامش منطقه، میزی برای توافق با سعودی. اما غول تورم به این راحتی رام نمیشود. دولت برای ساختن کارنامهای قابلدفاع در ۱۴۰۴ بهاندازهای که تاکنون وقت گذرانده، وقت دارد. تحولات اجتماعی در پاییز ۱۴۰۱ هم واقعیتی روی میز است. حالا آیا عاقلانه است فرد یا جریانی درون دولت بهنوعی وارد انتخابات شود که فرصتهای موجود را پای رقابت انتخاباتی بگذارد؟»(فرهیختگان ۲۳مرداد ۱۴۰۲)
***
آری، در حالیکه هنوز ۶ماه به نمایش انتخابات باقی مانده است، شقهها و شکافهای حاکمیت در حال بیرون زدن است. این شقهها و شکافها همانطور که پیشتر اشاره شد مدلول بحرانهای دوران سرنگونی است. این شکاف در قیام ۱۴۰۱ خود را به بهترین وجه نشان داد. رأی مردم ایران به تمامیت این نظام ضدایرانی سرنگونی و باز هم سرنگونی است. جنگ قدرت و شکاف در شاکلهٔ حکومت بیگمان آن را تسریع خواهد کرد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر