بعضی نامها، چهرهها، حوادث، خاطرهها و تاریخچهها بر گردن ما حق دارند. چشم به ما دوختهاند. درست عین بسیاری واژهها، کتابها، آهنگها، ترانهها و آثار هنری که بر گردن ما حق دارند.
مجموع همهٔ اینها خیلی وقتها از لای سکوتهای روزمرهٔ زندگی سرمیکشند و چنان غرش رعد در پژواک ژرفای زمین ندایت میدهند و فرامیخوانندت. اینها معلمان ناشناس کمینکرده در آگاهیهای انسانی، تاریخی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگیِ ما هستند.غرض از این مقدمه، پرداختن به وجهی از دعوی محاکمهٔ ۱۰۴تن از مجاهدین خلق است. این وجه، عطف به بخشی از پیام آقای مسعود رجوی میباشد که وکیل خودشان را میلیونها ایرانی، شهیدان چهار دهه مبارزه با دیکتاتوری آخوندی و تاریخچهٔ مبارزات آزادیخواهانهٔ اقشار مردم و مبارزان و مجاهدان ایرانزمین در برابر حاکمیت ولایت فقیه معرفی کردند.
همین طیف از وکلا که مسعود رجوی معرفی کرده است، بر گردن تکتک ما حق دارند و باید بهای این حق و دادخواهی را بپردازیم. آیا مجموع این طیف وکلا، تاریخ بیش از چهار دههٔ ایران در اشغال قوم ویرانگر و تطاولگر و استثمارگر ناجمهوری ولایی نیست؟ وقتی یک تاریخ وکیل یک دادخواه میشود، کیفرخواست را هم اجزای آن تاریخ تعیین میکنند. بهراستی کیفرخواست تاریخ بیش از چهار دههٔ پشت سرمان در میهنی همواره اسیر دیکتاتوریهای رنگارنگ و موروثیِ سلطانی و شاهی و شیخی چیست؟ منادیان این کیفرخواست در دوران سلطهٔ اهریمنی ولایت فقیهی چیستاند و کیستاند؟
«آزادی» بهمثابه سرکوبشدهترین ارزش انسانی و اجتماعی و فرهنگیِ تمام اقشار مردم ایران، نخستین وکیل است. خیانت به حرمت آزادی را اولبار خمینی با تحمیل ولیفقیهیِ خودش در قانون اساسی و سیاستهای جاریاش، بنا نهاد و وارثانش زیر لوای این تحمیل، فوقتصورترین جنایات را مرتکب شدهاند.
«برابری» بهعنوان منکوبشدهترین ارزش حیات انسانی، ندای وکیلی است که یک روز هم در این چهار دهه از مبارزهیی روحشکن و خونین با «زنستیزی» نظام ولایت فقیه کوتاه نیامده است. وکیلی که سنگینترین قیمت را از زندگی شخصی و خانوادگی و اجتماعیاش پرداخته است.
«حقوق بشر» بهعنوان میثاق مبناییِ ضروری برای مشارکت مساویِ عموم مردم ایران در تعیین سرنوشت شخصی و اجتماعیشان، وکیلی است که از قضا سه قوهٔ نظام ولایت فقیه با قرائت دینیِ کلیهٔ مفاهیم عقیدتی، مدنی، قضایی، سیاسی، اجتماعی، صنفی و فرهنگی، آن را بهافسارگسیختهترین روشهای جنایی بهانقیاد کشیده و سرکوب کردهاند.
«عقیده، اندیشه، بیان، قلم، نقد، اجتماعات و رسانه»، مبانی تمدن انسانی و ضرورتها و نیازهای اولیهٔ زیستیِ هر وجود اجتماعی در مسیر رسیدن به فرهنگ آزادی و برابری برای تحقق عدالت اجتماعی و اقتصادی هستند. این ارزشها و مفاهیم، وکلایی هستند که در این چهار دهه، یک روز نبوده است که در اتاق تمشیت و شکنجه، بالای «دار» و خونینپیکر در خیابانها و حتا در محل کار و خانههای ایرانیان نبوده باشند.
«شهیدان چهار دهه دادخواه سه محور فوق»، وکلایی هستند که سراسر فلات جغرافیای ایرانزمین و حتا خاک برخی کشورهای جهان، گواه طولانیترین کیفرخواست علیه تمامیت نظام اشغالگر آخوندی از خمینی تا خامنهای هستند. کدام محله و خانهٔ ایرانزمین خالی از جانباختهگان راه آزادی و برابری در این ۴۵سال عمر دیکتاتوری ملایان است؟ ذرات خاک و جنگل و دریاهای غارتشدهٔ ایران، هم وکیل تمامیت ایراناند وهم نشان از ستارهگان بهلجهٔ خون کشانده شده توسط نظام آخوندی دارند.
این وکلا، گستردهترین کیفرخواست را با استناد به محورهای فوق، بر کف دست اکثریت قاطع مردم ایران ــ خاصه لشکری بیانتها از مادران دادخواه ــ دارند.
اینهایند برگزیدگان یک تاریخ، یک جغرافیا، اکثریت یک ملت و هویت تاریخی ــ سیاسی ــ اجتماعی ــ صنفیِ وکلایی که در بیانیهٔ آقای مسعود رجوی به آنان استناد شد و وی این مجموع بههم پیوسته را وکیل خودشان معرفی نمود.
اینان به گواهی همین ۴۵سال کارنامهٔ عمر نظام ملایان، از تمامیت این حاکمیت عبور کردهاند. از این رو تکتک ما که عضوی از این مجموع هستیم، در این برههٔ سرنوشتساز که به آستانهٔ سالگرد قیام بزرگ و سراسری ۱۴۰۱ رسیدهایم، باید حقی را که این وکلا بر گردن ما دارند، بهجا بیاوریم؛ حق دادخواهیِ وکلای ایرانزمین برای رهایی از اشغالگران ولایی ــ فقاهتی.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر