صورت مسأله
رد پای هر دورهای از تاریخ معاصر ایران را که پی بگیریم، به همسفر و همراهی برمیخوریم که نشانهها و رد پاها از دانشجو و دانشگاه ایران دارد. در این نشانهها و رد پاها که توقف و تأمل کنیم، لاجرم باید در ایستگاه یک تبارنامه یا شناسنامه و یا برگهٔ هویت بایستیم.
معنی این حرف این است که دانشجو و دانشگاه ایران ریشه در هویت ملی و تاریخی ایران دارد و شاخسارانش در جامعهٔ ما و در تعادلقوای سیاسی و اجتماعی با حاکمیت هر دورهای، پیشینهای اثرگذار داشته است.
در طول زمان به دانشجو و دانشگاه ایران بسیار پرداخته شده است. در متن مطبوعات ایران و گوشه و کنار اینترنت میتوان انبوه مطالب را در اینباره مشاهده نمود؛ اما مهم این است که نگرش ما، این پرسش را پاسخ بدهد که از چه زاویهای باید رساله سیاسی و تاریخیِ دانشجو و دانشگاه ایران را خواند؟
پس باید صورتمسألهٔ مداومی مدنظر باشد که پدیدهٔ دانشجو و دانشگاه همیشه درگیر آن بوده و بهسبب همین اشتغال مداوم، در هویت ملی و تاریخی ایران ریشه دوانیدهاند. این صورتمسأله چه بود و چیست؟
در بطن یک تداوم شوم
پدیدهٔ مستمر جامعه و تاریخ ما سلطهٔ ارتجاع و استبداد در حاکمیت سیاسی و توأم با آن سلطهٔ فرهنگیشان بر جامعه و مردم بوده و میباشد. در دههٔ ۹۰ و با عبور از ۴دهه «سلطهٔ ارتجاع مذهبی و استبداد قرون وسطایی»، اکنون باید با این شاخص، یک بار دیگر به خوانش دانشجو و دانشگاه ایران پرداخت.
دانشجو و دانشگاه در فرهنگ سیاسی همواره ناظر بر چگونگی اعمال قدرت سیاسی ـ بهخصوص در جهان سوم ـ بوده است. اگر چه این نظارت آن هم بر دایرهٔ قدرت سیاسی چندان با هدف دانشگاه و دانشجو همسو و همخوان بهنظر نمیرسد، اما باید علت را باز هم در ساختار سیاسی و چگونگی رهبری آن در ایران دانست.
طبعاً در یک جامعهٔ مدرن و پیشرفته با ساختاری دموکراتیک، کار دانشجو و مشغولیات و دغدغههایش نباید ناظر بر ساختار سیاسی و چگونگی رهبری آن باشد؛ اما همانطور که در بالا اشاره شد، ما در بطن یک واقعیت سرسخت سیاسی در ایران معاصر ـ و بهطور خاص در ۴۰سال گذشته ـ قرار داریم و آن چیزی نیست جز «سلطهٔ ارتجاع و استبداد»، تداوم شب پشت شب و دیکتاتور پشت دیکتاتور!
تابوشکنی مداوم
در تاریخ پشت سر ـ که به بررسی سرفصلهای مهم آن خواهیم پرداخت ـ شاهدیم که واژهٔ «دانشجو» همواره مترادف «نگاهبان آزادی و عدالت اجتماعی» و مبارزه برای تحقق آن بوده است. چرا؟ علت را باید در نوعی شناخت و آگاهی دانست که همواره با تابوهای گوناگون چنگدرچنگ میشود.
واقعیت این بوده و هست که جامعه سنتی ما همیشه گرفتار تابوهایی بوده که نظامهای سلطهگر از آنها هیولا و بْت ساخته و به جان اندیشه و زندگی و هستیِ مردم انداختهاند. زندگی دانشجو و دانشگاه ایران اما نشان میدهد که گویی رسالتش همواره شکستن تابوها و افشاگر درونمایهٔ تهی و سفالین افسانهپردازی دربارهٔ هیولاها و بتها بوده است.
کالبدشکافی جامعه
دانشگاه محیط مجموع علوم است. حیطهیی که دانشجو باید از آن عبور کند و حاصل کارش را در جامعه به جریان اندازد. دانشجو در جوهر و ذات کارش با شناخت و آگاهی نسبت به پدیدهها ـ بهطور خاص با جامعهشناسی ـ سروکار دارد. کسب شناخت و آگاهی او لاجرم به ارتباطات و گسترش آن میانجامد. از اینرو دانشگاه بدل به محیطی میشود که در آن تاریخ، حقوق سیاسی و اجتماعی و کلیت نظریهها در مورد جامعهٔ انسانی مورد کنکاش و تحلیل قرار میگیرد. بنابراین باید گفت که فعالیت دانشگاه بازتابی از سیر و تحول یک جامعه میشود. اینگونه است که مسائل سیاسی و اجتماعی و تاریخی، بلافاصله زیر تیغ کالبدشکافی دانشجویان قرار میگیرند.
تعارضی آشتیناپذیر
در ایران معاصر ما همیشه این واقعیت جریان داشته است که اصلیترین موضوع کالبدشکافی اجتماعی دانشگاه و دانشجو، چیزی جز سلطهگری ارتجاع و استبداد نبوده است. و اینگونه بوده است که همواره تعارضی آشتیناپذیر بین دانشجو و حاکمیت سیاسی جریان داشته و دارد. این تعارض، نسلبهنسل دانشجوی ایران را بهموازات دیکتاتوریهای پیدرپی، به همدیگر پیوند داده است؛ آنگونه که برای رسیدن به دموکراسی سیاسی و عدالت اجتماعی تفاوتی بین دانشجوی دهه ۲۰ با دانشجوی دهه ۹۰ نیست. بنابراین دانشجو و دانشگاه ایران در بستری از فقدان آزادی و عدالت اجتماعی همواره در کار کالبدشکافی قدرت سیاسی و نظارت بر حاکمیتها بوده است.
قدری تأمل و درنگ
زمینهٔ دیگری از خوانش دانشجو و دانشگاه ایران این است که دانشجو به حقوق خود و مردم خود اشراف پیدا میکند و آگاه است. در این زمینه قدری تأمل میکنیم. یکی از هدفهای استمرار ارتجاع و استبداد و سلطهگری، تلاش هدفمند آنها برای ناآگاه نگهداشتن جامعه و مردم نسبت به حقوق سیاسی و اجتماعی و شهروندی خودشان است. این یکی از بنیادیترین استراتژیهای انواع دیکتاتوری در ایران بوده و هست. مثلاً هرگز در ایران، منشور حقوقبشر یا همان اعلامیهٔ جهانی حقوقبشر آموزش داده نشده و نمیشود. در حالیکه در کشورهای دموکراتیک، این اعلامیه در مدارس تدریس شده و یک ترم مهم محسوب میشود که بایستی کلیهٔ دانشآموزان و دانشجویان آن را بگذرانند.
دیکتاتوری نهادینه شده در بافت و ساختار سیاسی ایران همواره در پی ترویج جهل و خرافات و تحمیق بوده است تا فاصلههای مردم از حاکمیت و حسابرسیشان از صدارتنشینان را بیشتر و بیشتر نگه دارد. سلاح کارا برای اینان همواره توسل به دروغ و سانسور و از ما بهتران و نیز دینفروشی برای استثمار هر چه بیشتر بوده است. این رشته سیاستهای پیچ اندر پیچ و کشدار در طی قرنها تاکنون ادامه داشته است و در ۴۰سال گذشته به اوج دجالگری مذهبیاش رسیده است.
پیشانی تودهها
آن روی دیگر نهادینه شده در ساختار آزادیخواهی و عدالتطلبی در ایران، جنبش دانشجویی میباشد که به قدمت ۷دهه ادامه داشته و دارد. در این ۷دهه، دانشجو و دانشگاه ایران بهسان پیشانی جامعه و مردم بوده است. این ویژهگی با تلاش برای شناخت حقوق سیاسی و مدنی و اجتماعی کسب شده است. از اینرو بوده و باشد که دانشجو و دانشگاه همواره مترصد دفاع از حقوق حقهٔ مردم و حسابرسی آن از حکومتها میباشد.
این هدف را باید مبنای بررسی جنبش دانشجویی و نقطهٔ ثقل نگرش به آن دانست. با این عینک باید راه افتاد و در دورههای تاریخ معاصر ایران همسفر و همراه نشانهها و رد پاهای دانشجو و دانشگاه ایران شد. جنبشی که همواره برگهٔ حسابرسی و مؤاخذه جلو حاکمیتهای سیاسی در ایران گذاشته و افشاگر پردهسازان و پردهنشینان دایرهٔ قدرت بوده است. از جنبشهای دانشجویی ایران بود که سرفصلهای مهمی از دهه ۲۰ تا ۹۰ رقم خورد که اگر نبودند، ساختار دیکتاتورپرور قدرت سیاسی در ایران فقط تاریخی از شقاوت و پلشتی و دجالیت بود و بس...
ادامه دارد...
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر