به خاکش که نگاه می کنی، تو را با خود به سفری طولانی در زمان می برد.
به آن صحنه ها که زندانیانی جوان، اما مصمم، با صلابت و دریادل، مرگ و زندگی شان در امضای سرخ به آرمانشان به آزمایش کشیده شد.
به آن صحنه ها که حتی به معلولین، رحمی نشد. از روی ویلچر هم گردن شان به طناب دار بسته شد و ...
به صحنه اعدام مادران باردار و سلاخی دو نسل، همزمان!
به آن صحنه ها و لحظه ها که تلاقی چشم ها با قطرات اشکٍ خدانگهدار، یکدیگر را بدرقه و نظاره کرد
و آن لبخندهای شوق، که یقین پیروزی را در واپسین لحظات زندگانی به دیگر همرزمان وعده داد...
اینجا در خاوران، بی شمار یادها و خاطره ها در سینه خاک، ثبت شده.
شاید که جز چشمان خدا، کسی تمامی آنچه را که واقع شد، ندیده و ندانسته و تجربه نکرده باشد.
چه پیکرها که شب هنگام به گورهای جمعی سرازیر شد
چه لودرها که خاک مزارها را هدف چنگالهای مخوف خویش قرار داد و آخرین وداع با عزیزترین ها را از بستگان داغدارشان دریغ نمود.
اینها حقیقت های تاریخ ایرانند، اما نه حقیقتی به تاریخ پیوسته و فراموش شده!
این جنایتها بی پاسخ نمی مانند
بی شک روزی می رسد که مادران داغدار و سیاهپوش و پدرانی که مویشان از فراغ فرزند به سپیدی گراییده است، لب به سخن می گشایند
مادران و پدرانی که با عکس های جگرگوشه هایشان، با شاخه میخکی سرخ، این خاک تب دار را مزین به حضور و دعای خویش می سازند
تابستان امسال در اشرف۳، تصویری کوچک از این واقعه تاریخی را در کهکشان ۱۴۰۰ شاهد بودیم.
با خاک خاوران و شاخههای میخک سرخ که مریم رجوی به یاد آن فرزندان دلاور ملت ایران، در گلدان گلی نهاد و خود، عزم و سوگندی ابدی بر دادخواهی خون تک تک شهیدان گردید.
حقیقت سرخ تاریخ ما این است که؛
خاک خاوران، فراموش شدنی نیست، انتقام گرفتنی است
شاخه میخک سرخش خشک شدنی نیست، ماندنی است
و یاد و خاطر عزیزانش، نه از یادرفتنی بلکه ابدی است
بی شک روزی، دادخواهی تک تک این خون ها به نتیجه و سرانجام خواهد رسید و آمران و عاملانش به دست عدالت سپرده خواهند شد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر