در گزارش قبلی شاهد قتلعام بیماران و معلولین بودیم. بخش فاجعهآمیز دیگری از قتلعام۶۷ کشتار دانشآموزان است. نونهالانی که به جرم فروش نشریه و شرکت در تظاهرات دستگیر شده و برای پایداری بر نام مجاهد سربهدار شدند. عمده این افراد در زمان دستگیری ۱۴، ۱۵، ۱۶ساله بودند.
به تصویر بالا نگاه کنید، ۳۳سال پیش در همین ایام یعنی دوشنبه ۲۴مرداد۶۷ اعضای هیأت مرگ به منتظری گفتن تعدادی از زندانیانی که زمان دستگیری ۱۷سالشون بود الآن ۲۴سالشونه رو نکشتیم اما واقعیت اینه که بیشتر قتلعام شدگان زمان دستگیری دانشآموز بودن.
فرخ و فرهاد جره دو برادر دو قلو بودند. فرخ در سال۶۲ اعدام شد و فرهاد در جریان قتلعام سربهدار شد. آنقدر این دو برادر شبیه به هم بودند که گاهی فقط مادرشان میتوانست آنها را از هم تشخیص دهد. خودش تعریف میکرد: در یکی از روزهای سال۶۰ شرایط زندانها خیلی ملتهب و آمار اعدامها خیلی زیاد بود، در یکی از ملاقاتهایی که با پدر و مادرم در زندان شیراز داشتیم اول فرخ با آنها ملاقات کرد و بعد من وارد کابین ملاقات شدم. مادرم با نگرانی به من گفت فرهاد تو بزرگتری خواهشا مواظب فرخ باش. بهقول خودش من ۱۰دقیقه زودتر بدنیا آمده بودم. اما فرخ را در زندان عادلآباد شیراز بعد از کلی شکنجه و اذیت آزار اعدام کردند.
نسرین شجاعی در حالی که ۱۱سال بیشتر نداشت در مشهد دستگیر شد. بعد از مدتی آزاد شد. مجدداً در بهار۶۴ دستگیر شد و تحت شدیدترین فشارها و شکنجههای قرونوسطایی قرار گرفت. او پس از ۳سال از زندان آزاد شد اما در فاصله کوتاهی دوباره دستگیر شد و روز ۱۳ مرداد ماه سال ۶۷ در حالی که ۱۷سال بیشتر نداشت همراه دیگر یاران مجاهدش سربهدار و جاودانه شد. حدود ۱۲نفر از خانواده نسرین توسط این جنایتکارها اعدام شدن.
امیر عبدالهی لاکلایه سال۱۳۴۴ در تهران متولد شد و در جریان قتلعام زندانیان سیاسی در سال۶۷ در حالی که ۲۳سال بیشتر نداشت با فتوای خمینی اعدام شد. چند روز قبل از اعدام برادر مجاهدش ابوالحسن (مجید) عبداللهی نیز با امضای رئیسی جلاد سربهدار شد.
مسعود علایی خستو، نوه دختری آیتالله طالقانی، در سال۱۳۴۳ در تهران بهدنیا آمد از همان دوران کودکی با مفهوم مبارزه و دردهای ناشی از آن آشنا گردید. مسعود بهخاطر اینکه نوه پدر طالقانی بود، بارها توسط خود لاجوردی تهدید شده و از او خواسته شده بود که همکاری کند. یکبار هم لاجوردی جهت مصاحبه پیش او رفت، ولی باز جواب رد شنید. آخوند نیری که مسعود خستو را میشناخت، پس از توهین به او و پدربزرگش، گفت: «نوه طالقانی هستی؟ برو... اعدام! او با دفاع جانانه از سازمان پرافتخار مجاهدین هیبت پوشالی «هیأت مرگ» خمینی دجال را به هیچ گرفت و با بوسه بر طنابدار مرگ را تسلیم اراده مجاهد خلق نمود.
در فایل صوتی که از دیدار آقای منتظری با هیأت مرگ منتشر شده در قسمتیاش میگه: «حدود بیست و چند نفر هم داریم که اینها وقتی آمدند زندان حدود ۱۶ - ۱۷سالشون بوده و الآن بیست و سه چهار سالشونه. حدود ۴۰مورد از اینها که فقط سه تا امضا شده باز هنوز اجرا نکردیم. فقط به این لحاظ که گفتیم تا آخرین روز یه اتمامحجت دیگری هم با اینها بشه که اگه واقعاً راهی برای برگشت نبود آنوقت تصمیم گرفته بشه».
مجاهد سربهدار احمد غلامی در حالیکه سال۶۰ حدوداً ۱۴ساله بود دستگیر شد. او را در تاریخ ۲۰مرداد از بند بردند و اعدامش کردن. یکی از همبندیهاش نوشته: «با احمد غلامی همبند بودیم. چند روز بود که او را از سلول آورده بودند. در طول این چند روز با بچههایی که از منطقه (ارتش آزادیبخش) آمده و حالا در زندان بودند، آشنا شد. از آنها خبرهایی از وضع سازمان و ارتش گرفته بود. آنها را با شور خاصی برایمان تعریف میکرد. احمد حوالی ۲۰مرداد از سلول برده شد و دیگر او را ندیدم».
یکی دیگه از قهرمانان دانشآموز مجاهد دلاور سید حمید خضری بود. وقتی نیری جنایتکار به حمید خضری میگه: «برادرت اصغر را اعدام کردهایم. برادر بزرگتان هم که در سال۶۰اعدام شده، حالا تو برو انزجارنامه بنویس تا برای مادرت بمانی». حمید قهرمان در مقابل نیری غریده بود که: «هرکس راه و آرمان خودش را دارد. اصغر راه خودش را رفت. منهم راه خودم را میروم. باز هم تکرار میکنم من هوادار سازمان پرافتخار مجاهدین خلق ایران هستم».
مجاهد قهرمان احمدعلی وهابزاده رو هم در ۱۶سالگی دستگیر و در ۲۳سالگی اعدام کردن. عمده کسایی که در سال۶۷ اعدام شدن در همین سن و سال بودن. لیلا حاجیان، سهیلا حمیدی، رؤیا خسروی، مهری درخشاننیا، سهیلا شمس، سهیل دانیالی، مسعود افتخاری، حمید معیری، حمید خضری و بسیاری دیگر زمان دستگیری ۱۶سالشون بود. سودابه رضازاده، مهتاب فیروزی، فرحناز مصلحی، پروین باقری، سعید سالمی، جواد سگوند و... ۱۵ساله دستگیر شدن. همه اعدام و قتلعام شدن.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر