فصل اول:
خودزنی خامنهای در مهندسی «انتصاب» رئیسی
۱ـ آن چه در روز جمعه ۲۸خرداد بهعنوان «سیزدهمین دورهٴ انتخابات ریاست جمهوری» انجام شد نه یک انتخابات آزاد و رقابتی، بلکه نمایشی برای انتصاب یک جلّاد بدنام در پست قوۀ مجریهٔ نظام ولایت فقیه بود.
مدتها پیش از اجرای این شعبده، جدالهای درون هرم قدرت پیرامون آن شروع شد. در ابتدا، برای گرم کردن تنور نمایش، شایع کردند که «پاسداران» برای در دست گرفتن قدرت اجرایی خیز برداشتهاند؛ و در این مورد موجی از مخالفت به راه افتاد. استعفا یا اخراج سرکردهٔ یکی از مهمترین قرارگاههای سپاه و اعلام کاندیداتوری از جانب او، به شایعه برای مدتی دامن زد. اما خامنهای که از مدتها پیش برای این نمایش سناریو نوشته بود، گامبهگام «اپیزود» های سناریوی خود را کارگردانی میکرد.
وزارت کشور کلّ کسانی را که میتوانند در این نمایش بهعنوان تماشاچی، البته بدون خرید بلیط، شرکت کنند ۵۹میلیون و ۳۱۰هزار و ۳۰۷نفر، اعلام کرد.
با شروع ثبت نامها، مشخّص شده که ۵۹۲نفر برای بازی در این نمایش کاندیدا شدهاند که معروفترین آنها علی لاریجانی، اسحاق جهانگیری، محمود احمدینژاد، مصطفی تاجزاده و ۹نفر از «جبهه اصلاحات ایران» (شامل ۲۷حزب و سازمان و گروه و حدود ۱۳فرد) بودند. سپس شورای نگهبان تحتامر خامنهای به قلع و قمع فلّهیی همین «خودیها و نخودیها» پرداخت و فقط «صلاحیت کاندیداشدن» هفت نفر را «احراز» کرد که عبارت بودند از پنج سرسپردۀ خامنهای در باند غالب نظام یعنی ابراهیم رئیسی، سعید جلیلی، محسن رضایی، محسن هاشمی قاضیزاده و علیرضا زاکانی و دو نفر از باند اعتدالی روحانی و حاشیهٴ اصلاحطلب آن یعنی عبدالناصر همتی و محسن مهرعلیزاده.
هر کدام از این هفت بازیگر نقش خاصی را برای گرم کردن مناظره ها و تبلیغات ایفا کردند و پس از مضحکهیی به نام «مناظره» با نقش آفرینی تماشایی کاندیداهای پوششی به نفع رئیسی، زاکانی و جلیلی انصراف دادند. مهر علیزاده هم در آخرین ساعات کنار رفت و نمایش ۲۸خرداد با ۴کاندیدا، شامل رئیسی، رضایی، قاضیزاده و همتی انجام شد.
۲ ـ رد صلاحیتهای گسترده توسط شورای نگهبان و تأیید چند مهرهٔ نمایشی برای رقابت با رئیسی را وحید حقانیان، مهرۀ دفتر خامنهای، که بسیار به او نزدیک و به «گماشته» وردست «آقا» معروف است، همزمان با اعلام نتایج، برملا کرد. وی روز شنبه ۲۹خرداد طی یادداشتی که در خبرگزاری حکومتی «ایسنا» منتشر شد، نوشت: «لازم است توجه داشته باشیم که در این مقطع حساس، از تلاشهای صبورانهٴ جناب آقای محسن رضایی و جناب آقای دکتر امیر حسین قاضیزاده هاشمی، کمال تشکّر را داشته باشیم. این برادران با وجود فشارهای شدید عدهیی و با تحلیل و افکار خاص، صحنه انتخابات را ترک ننموده و خود را نامزد پوششی فرض نکرده و تا آخر رقابتهای انتخاباتی، با انرژی، باور و جدیت در صحنه باقی ماندند تا انتخابات ۱۴۰۰ علیرغم تبلیغات چندین ماهه و سنگین دشمنان، رنگ و بوی واقعی و رقابتی به خود بگیرد و درصد مشارکت، از پیشبینیهای حضرات بالاتر برود.
در اینجا لازم است این نکته را اضافه کنم که آقای دکتر همتی هم به این معنا کمک کردند، زیرا ضدانقلاب و دشمنان کشور، انتخابات را تحریم [کردند] و عدهیی هم متأسفانه در داخل، ناآگاهانه و یا از سر غفلت، شعار «رأی بیرأی» را سر میدادند. سران جبهه اصلاحات هم با توجه به انتقاد و نارضایتی شدید و عمومی اقشار مختلف مردم از دولت مستقر، و با توجه به ضعف عملکرد آنان و تأثیرگذاری گرانیها و نابسامانیها بر روی زندگی روز مرهٔ آنان، حاضر نبودند آبروی خود را به خطر بیندازند و رسماً با عنوان «جبهه إصلاحات» به میدان بیایند و تنها به این بسنده کردند که تعدادی از احزاب و افراد خاص را ترغیب به حمایت از آقای همتی نمایند که نتیجهٔ همهٔ این فرآیندها و نارضایتی شدید مردم برای عدم رأی آوری آقای همتی ـ که خود اتّفاقاً عضوی از دولت مستقر و فاقد مقبولیت به حساب میآمدـ کافی مینمود و از قبل هم قابل پیشبینی بود...
بنابراین حضور این سه رقیب برای جناب آقای رئیسی، امداد الهی به حساب آمده و یقیناً باید گفت اینها خود را به گونهیی، دانسته یا ندانسته، خرج انقلاب کردند وگرنه با توجه به شرایط رد صلاحیتها، تحریم انتخابات توسط بیگانگان و حتی احمدینژاد، اگر بعد از کنار کشیدن نامزدهای پوششی، این سه نفر نیز اعلام انصراف کرده بودند، ولو وزارت کشور هم قبول نمیکرد، یقیناً چالش بزرگی برای نظام مقدس جمهوری اسلامی بهوجود میآمد».
این «راستگویی» که بیانگر از «رو بستن» خامنهای در قلع و قمع رقبا در مسیر یکدست کردن نظام است و بدون تردید بدون چراغ سبز او صورت نمیگرفت، بهخوبی نمایشی بودن نه فقط «انتخابات» که «نخودی» بودن سه «رقیب» رئیسی را نشان میدهد. حرفهای حقانیان آن چنان گزنده بود که تسنیم، خبرگزاری وابسته به سپاه قدس، آن را برنتابید و در یک متن چهار مادهیی در روز یکشنبه ۳۰خرداد اعلام کرد: «جناب آقای حقانیان!... شایسته است ضمن ترک این رویهٔ خسارتبار هر چه سریعتر دربارهٔ این شبههافکنیها روشنگری و از ساحت رهبر معظّم انقلاب اسلامی و دفتر ایشان صیانت فرمایید».
۳ ـ نمایش انتخابات ریاستجمهوری این دوره با دوازده دورهٔ پیشین تفاوتهایی قابلتوجه داشت. در دورههای پیش نمایش یا بهصورت غیررقابتی و قابل پیش بینی، یا بهصورت رقابتی بین خودیها و غیرقابل پیشبینی، برگزار میشد. نمایشهای انتخاباتی که به ریاستجمهوری رجایی، خامنهای و رفسنجانی منجرشد غیررقابتی و کاملاً قابل پیشبینی بود.
از سال۱۳۷۶و در پایان دور دوم رفسنجانی، پس از مخالفت شدید خامنهای با پیشنهاد نزدیکان رفسنجانی برای تغییر قانون اساسی و استمرار ریاست او، نمایشهای انتخابات ریاستجمهوری رژیم تا امسال بین دو قطب نظام (خامنهای ـ رفسنجانی) رقابتی در میان خودیها و غیرقابل پیشبینی بود. در این نمایشهای انتخاباتی باند مغلوب نظام شامل رفسنجانی ـ کارگزاران ـ اصلاح طلبان قلّابی به سرکردگی آخوند محمد خاتمی، با شعار انتخاب بین بد و بدتر، بخشی از نیروهای حاکمیت را تحت عنوان قشر خاکستری، وارد صحنه میکردند و نمایشهای انتخاباتی، البته در درون خودیها و سرسپردگان و امضاکنندگان اعتقاد قلبی و التزام عملی به ولایت فقیه، غیرقابل پیش بینی میشد. دو دورهٔ خاتمی، دو دورهٔ احمدینژاد و دو دورهٔ روحانی از این خصوصیت برخوردار بودند.
با زلزلههای بزرگ سیاسی و اجتماعی در قیامهای دیماه ۹۶ و آبان ۹۸ و اعتلای موقعیت انقلابی، جامعه وارد مرحله جدیدی شد. شعارهای «اصلاح طلب، اصولگرا دیگه تمومه ماجرا»، «نه بد میخوایم، نه بدتر، نه شاه میخوایم، نه رهبر»، توهم احتمال «تغییر از طریق صندوق رأی» را، که باند رفسنجانی ـ خاتمی از سال۷۶ به آن متوسل میشدند، درهم کوبید و فرو ریخت و لذا در نمایش انتخابات آخر، دوقطبیِ مردم و مقاومت در برابر حاکمیت شکل گرفت و تحریم انتخابات با شعار «رأی من سرنگونی» است در مقابل «رأی ندادن گناه کبیره است و رأی سفید دادن حرام است»، قرار گرفت.
۴- کسادی بیسابقهٔ نمایش انتخابات مجلس رژیم بعد از قیام آبان ۹۸ و بارز شدن موقعیت باندهای رژیم را جدی و به خطری مبرم تبدیل کرد.
اصلاحطلبان قلابی، که ابتدا شعار «اصلاحطلب ـ اصولگرا، دیگه تمامه ماجرا» را گذرا تصور کرده بودند، به این نتیجه رسیدند که «صندوق رأی سوخت» و اگر آن را نجات ندهند، نظام با خطر جدی و بحران سرنگونی مواجه میشود. سران این باند از موسوی خوئینیها، که سالیان در سایه بود، گرفته تا محمد خاتمی و تئوریسینهای وزارت اطلاعاتی آنها مانند سعید حجاریان به میدان آمدند و حرفشان این بود که براندازی جدی است و تنها پادزهر آن اصلاحات واقعی است و خواهان کمرنگ شدن نظارت استصوابی شدند.
از سوی دیگر، خامنهای در اول خرداد سال۹۸ در دیدارش با دانشجویان، به صراحت «دولت جوان حزب اللّهی» را مطرح کرد و در جواب دانشجویان بسیجی گفت: «غصّة من و شما تمام میشود». خامنهای راهکار یکپایه کردن نظام با عنوان «دولت جوان حزب اللّهی» را در دستور کار قرارداد و آن را طی دو سال گذشته، بارها، تکرار کرد و در عید ۱۴۰۰ هم، با بیان ۷ویژگی رئیس جمهور مورد نظرش، آن را مورد تأکید قرارداد و در سخنرانیاش بعد از سلّاخی کاندیداهای باند رقیب توسط شورای نگهبان هم، آب پاکی را روی دست کسانی ریخت که از او میخواستند با حکم حکومتی لااقل لاریجانی را برگرداند.
خامنهای که سالهاست حفظ و امنیت ولایتش را در انقباض میداند و میخواهد با سرکوب مانع قیام و سرنگونی شود، در سال۱۳۹۰ و قبل از خانه نشینی احمدی نژاد، طرح حذف «انتخابات مستقیم ریاست جمهوری» و پارلمانی کردن شاکلهٔ قوه مجریه را به میان آورد که در آن موقع با مخالفت رفسنجانی مسکوت ماند. وی مجدداً در سال۱۳۹۵ این طرح را بهعنوان یک راه حل برای پایان دادن به بازیهای انتخاباتی و «انتخاب رئیس جمهور» بهعنوان «نفر دوم نظام» مطرح کرد. اما شرایط بازنگری در قانون اساسی را بهنحوی که نتیجهٔ آن به نفع خودش شود، مهیا ارزیابی نکرد.
پس از ده سال، خامنهای طرح انقباض ولایتش و بستن شکاف ساختاری بین رئیسجمهور و ولیفقیه را در مهندسی نمایش انتخابات ۱۴۰۰برای برگماری رئیسی در رأس قوۀ مجریه رژیم یافت و با شکل دادن به مجلس انقباضی به ریاست پاسدار قالیباف و به کارگیری تجربهٔ شکست مهندسیاش در نمایش انتخابات ۱۳۹۶ با تمام قوا برای آن خیز برداشت چرا که این را تنها راهکارش در مقابله با بحرانها و خطر قیام و سرنگونی میدید.
۵- خانم مریم رجوی در سخنان نوروزی خود در آغاز سال۱۴۰۰ با اشاره به تحریم گستردهٔ انتخابات مجلس رژیم گفت: «امروز رژیم ولایت فقیه در چنان وضعیت وخیمی است که در ۴۰سال گذشته نظیر ندارد؛ دولت آخوند روحانی فلج شده و از پا افتاده است. نمایش انتخابات مجلس ارتجاع، با وجود همهٔ آمارسازیها، به پایینترین درجهٔ مشارکت در ۴۰سال اخیر سقوط کرد. خامنهای با گماردن پاسدار چماقدار قالیباف در رأس مجلس ارتجاع، گام اول را برای انقباض حداکثر و تکپایه کردن رژیم برداشت. او به یکدست کردن حکومت برای بقای آن و هژمونی ولایت فقیه نیازمند است و در این مسیر ناگزیر جناح اصلاحطلب قلابی را، که عایقی برای حفظ رژیمش بوده، از میان میبرد. پس آنچه که اثبات و درخشان میشود همانا راه حل همین مقاومت است که از قیام و سرنگونی میگذرد؛ مقاومتی که ۴۰سال است شعبدههای انتخاباتی رژیم ولایت فقیه را به پشیزی نخریده و آن را تحریم کرده است و هر بار اقشار و دستهجات و گروهها و احزاب جدیدی به حقانیت آن پیبرده و به تحریم پیوستهاند.
تناقض خامنهای در این است که از یک طرف، برای نمایش انتخابات تنور گرم و داغ میخواهد، اما از طرف دیگر در پی آن است که گماشته و کاندیدای خودش را به تنور بچسباند. اما شعبدهبازی انتخابات ریاستجمهوری از نظر مردم ایران ذرهیی مشروعیت ندارد. تحریم سراسری این انتخابات توسط مردم ایران آن روی سکهٔ قیامهای مردمی و پاسخ دیگری است به قاتلان ۱۵۰۰شهید بهخون خفتهٔ آبان.
مردم ایران گفتهاند و قاطعانه میگویند: نه، به حاکمیت آخوندها، نه، به استبداد مذهبی و نه، به آزادیکشی و اختناق و غارت. و آری، به آزادی و رأی جمهور مردم و آری، به جمهوری دمکراتیک».
۶- در مهندسی انتخابات خرداد ۱۴۰۰، خامنهای ابتدا تلاش کرد برای بازارگرمی همهٔ جناحهای رژیم را حول نمایش انتخابات به صحنه بیاورد. اما سران باند روحانی و زائدهٴ اصلاحطلب آن، از خامنهای میخواستند فضا را باز کند و به آنها امکان حضور بدهد. آنها نسبت به تهدید براندازی نظام هشدار میدادند و خط انقباض را سوختن راه حل صندوق رأی عنوان میکردند. اما خامنهای با مهندسی چندوجهی، خط انقباض را پیش میبرد و چالش جدی اش را انشقاق باند اصولگرایان، که وابسته به خودش بودند، میدانست. این باند از ابتدای استقرار «جمهوری اسلامی»، در طیف راست سنّتی حول «جامعهٔ روحانیت مبارز» شکل گرفت که در سال۱۳۸۴ریاست آن با ناطق نوری بود. در آن سال خامنهای جناحی از آنها را که بیشتر وابسته به نهادهای نظامی ـ امنیتی بودند به ریاست حداد عادل جدا کرد. آنها اصولگرایان «امنیتیـ نظامی» شناخته می شوند که احمدینژاد را سرکار آوردند، در مجلس هفتم اکثریت یافتند و حداد عادل را رئیس مجلس کردند. اما در انتخابات بعدی، جناح راست سنّتی، به ریاست لاریجانی، انتخابات مجلس را برد و لاریجانی سه دوره رئیس مجلس شد. باند «امنیتی ـ نظامی»، که احمدینژاد را روی کار آورده بودند بعد از قهر ۱۱ روزهٴ احمدینژاد از او جدا شدند و «جبهه پایداری» را شکل دادند. خامنهای این سه باند را در رابطه با انتخابات ۱۴۰۰ با مهرههای کم اهمیتتر به صحنه آورد و تمام آنها را در سیرک رسوای انتخاباتی، بهصورت کاندیداهای پوششی، پشت رئیسی به صف کرد.
۷- باند مغلوب نظام، به شمول اصلاح طلبان قلابی، که پیش از این در جریان قیامهای دیماه ۹۶ و آبان ۹۸ به حاشیه رانده شده و چوب شکست برجام و تنزّل دولت روحانی و تیغ شورای نگهبان را بالای سر خود، میدید، برای سهمخواهی در انتخابات خرداد ۱۴۰۰، سراغ کاندیداتوری حسن خمینی رفتند که رد صلاحیت او برای خامنهای هزینهدار بود. اما خامنهای با دخالتی مستقیم از حسن خمینی خواست کاندیدا نشود! آنها سپس در تبلیغات خود جواد ظریف را مطرح و روی مذاکرات وین و بازیکردن با کارت رفع تحریم و احیای برجام، در موضعگیریهای روحانی با استفاده از تریبون دولتی، سرمایهگذاری کردند. این بازی هم با ماجرای نوار ظریف و موضعگیری تند خامنهای، در نهایت، به کنار کشیدن رسمی ظریف از کاندیداتوری منجر شد. در آخر، علی لاریجانی، اسحاق جهانگیری، تاجزاده (معاون سابق وزارت کشور)، پزشکیان، آخوندی (وزیر سابق راه)، همتی (رئیس کل بانک مرکزی)، مهر علیزاده و چند نفر دست پایین دیگر وارد صحنه شدند. در مقابل، خامنهای با رد صلاحیت کسانی مثل لاریجانی و جهانگیری نشان داد که به هرقیمت میخواهد رئیسی را به کرسی بنشاند و پیه رسوایی و کسادی سیرک انتخاباتیش را هم به تن مالیده است.
۸- در چنین شرایطی بود که رسواترین نمایش انتخاباتی رژیم آخوندی در طی چهار دهه برگزار شد. از ساعت ۷صبح تا ساعت ۲۴روز ۲۸خرداد ۱۴۰۰، وزارت کشور با ۶۷هزار صندوق برای اخذ آرای واجدین شرایط در سراسر کشور به کار پرداخت. سپس ۲ساعت هم در بعضی نقاط آن را تمدید کرد و تا ساعت ۲بامداد ۲۹خرداد به انتظار رأی نشست.
جمعیت کل کشور طبق آمار رژیم بالغ بر ۸۴میلیون و ۶۱۴هزار و ۶۹۵نفر و واجدین شرایط رأی دادن در ۲۸خرداد ۱۴۰۰ (۱۸ سال به بالا) ۵۹میلیون و ۳۱۰هزار و ۳۰۷نفر شامل ۲۹میلیون و ۹۸۰هزار و ۳۸مرد و ۲۹میلیون ۳۳۰هزار ۲۶۹زن است. شمار رأی اولیهای واجد شرایط در این انتخابات یک میلیون و ۳۰۰هزار نفر اعلام شد.
ویژگی این انتخابات، که همهٔ ناظران و حتّی رسانههای حکومتی در آن اتفاقنظر دارند، گسترگی تحریم بود. بررسی گزارشهای بیش از ۱۲۰۰خبرنگار و گزارشگر سیمای آزادی از ۴۰۰شهر ایران با بیش از ۳۵۰۰کلیپ قابل ارائه به مراجع بینالمللی و افکار عمومی نشان میدهد که کمتر از ۱۰درصد واجدین شرایط در این انتخابات شرکت کردند.
خامنهای در این رسوایی مشت محکم تحریم را به جان خرید تا هرطور شده جلّاد قتلعام ۶۷ را به کرسی بنشاند و گارد دفاعی نظام را در برابر قیامهایی که در کمین میدید با انقباض و سرکوب ببندد.
۹- تحریم نمایش انتخابات چنان ابعادی داشت که خامنهای و شورای نگهبان با تمام تلاش و تقلّایی که برای اعلام مشارکت بالای ۵۰درصد کردند، موفق به این کار نشدند و سرانجام به مشارکت زیر ۴۹درصد رضایت دادند. طبق گزارش رحمانی فضلی، وزیر کشور رژیم، آرای مأخوذه ۲۸میلیون و ۹۳۳هزار و ۴نفر شامل ۳میلیون و ۷۲۶هزار و ۸۷۰ آرای باطله بود که معادل ۱۲، ۸۸درصد کل آراست، یعنی در واقعیت امر میزان مشارکت اعلام شده از جانب رژیم کمتر از ۴۲، ۵درصد واجدان دارندگان حق رأی بود.
این، البته، رقم سازیهای مهندسی شدهٔ رژیم، بعد از و چند برابر شدن در تاریکخانه تجمیع آرا را بازتاب میکند، اما باز هم به اذعان رژیم پایینترین درصد مشارکت در تمامی نمایشهای انتخابات ریاستجمهوری رژیم و یک اعتراف ناگزیر به تحریم کوبندۀ مردمی است.
با یک نگاه به آمار اعلام شده از سوی وزیر کشور رژیم، با این نکته روبهرو میشویم که بعد از رئیسی، بیشترین درصد آرا را آرای باطله تشکیل میدهد. این یک مهر محکم «باطل شد» بر سر تا پای نمایش است:
ابراهیم رئیسی: ۱۷.۹۲۶.۳۴۵نفر
آرای باطله: ۳.۷۲۶.۸۷۰نفر
محسن رضایی: ۳.۴۱۲.۷۱۲نفر
عبد الناصر همتی: ۲.۴۲۷.۲۰۱نفر
حسین قاضیزاده: ۹۹۲.۹۱۸نفر
خامنهای در یک فرار به جلوِ مضحک، پس از شکست و فضیحت شعبدهٔ انتخاباتی، این سیرک رسوا را حماسه شورانگیز توصیف کرد و از شورای نگهبان ارتجاع و از دولت آخوند روحانی و کاندیداهای سلّاخیشده بهخاطر پیشبرد نمایش انتخاباتی، تشکر کرد.
خامنهای در روز سهشنبه ۱۲مرداد، حکم تنفیذ رئیسی جلّاد را به وی ابلاغ کرد. در قانون اساسی رژیم ولایت فقیه، «انتخاب مردم»، حتی در انتخابات تماماً مهندسی شده، فاقد اعتبار و مشروعیت است تا وقتی که ولیفقیه با حکم تنفیذ به آن رسمیت بدهد.
اگر اظهارات آخوند رئیسی را ملاک قضاوت قرار دهیم، او بهکرات کلمه «تحول» را در مورد دولت خود، بهکار برد و از جمله گفت: «از دولت جدید آنچه مردم خواستند یک تحول است. این تحول اجتنابناپذیر است برای کشور، باید این تحول اتّفاق بیفتد. برنامه دولت برنامه تحول است».
خامنهای ضمن آنکه در مورد تحول هیچ نگفت، آب پاکی روی دست منتظران احتمالی «تحول» ریخت و گفت: «... حل مشکلات اقتصادی زمان بر است. این را مردم عزیز ما هم میدانند و بدانند که یک چیزی نیست که مشکلات را بشود یکشبه، یا در مدت کوتاه بشود حل کرد. نه، اینها زمانبر هست».
رئیسی هم در همین راستا، با ارائهٔ چند آمار شاخص اقتصادی، شمای کوتاهی از ورشکستگی تمام عیار اقتصاد کشور ارائه داد. وی با اشاره به «تورم ۴۴درصدی»، «رشد نقدینگی ۶۸۰درصدی» و «کسری بودجه ۴۵۰هزار میلیارد تومانی» در سالهای ریاستجمهوری روحانی، خواست نشان بدهد که میراثبر یک ویرانه است و نباید از او انتظار معجزه داشت.
مراسم تحلیف نیز در مجلس ارتجاع برگزار و راهبرد یکدست سازی بهطور کامل اجرا شد.
۱۰- خانم مریم رجوی در سخنرانی خود در اجلاس جهانی ایران آزاد در تحلیلی از نمایش انتخابات رژیم و پیامدهای آن گفت: «مقاومت ایران از قبل مسیر انقباض شتابان و سلّاخی و حذف درونی رژیم ملایان در مرحله پایانی را پیشبینی و اعلام کرده بود. این حقیقت در انتخابات رژیم برملا و ثابت شد: بالاترین شکست و رسوایی در تاریخچهٴ شعبدههای انتخاباتی رژیم آخوندی. آنقدر که آخوند علمالهدی، نماینده و امام جمعهٔ خامنهای در مشهد، که پدر زن رئیسی است، به صراحت گفت کسانی که رأی نمیدهند یا رأی باطله میدهند، رأی به مجاهدین میدهند.
بله، رژیم ولایت فقیه برای بستن شکافهای بیانتهایش بهمنظور سدبستن در برابر قیامهایی که پیش روست، یعنی برای بقا و جلوگیری از سرنگونی محتوم، جلّاد ۶۷ را رئیسجمهور خود کرده است، اما در واقع گور خود را بهدست خود کنده است. مثل عقربی که در محاصره آتش سرانجام خود را نیش میزند. هیچ چیز جز هراس از قیام و احتضار سیاسی ولایت فقیه، روی کارآوردن رئیسی را توضیح نمیدهد؛ کسی که حتّی منتظری، جانشین خمینی، هم گفت در شمار کسانی است که بزرگترین جنایت را در این رژیم انجام داده و اسم او را در آینده جزء جنایتکاران تاریخ مینویسند.
رئیسی دستاندرکار قتلعام ۳۰هزار زندانی سیاسی در سال۶۷ بوده که ۹۰درصد آنها از مجاهدین بودند. رئیسی قبل و بعد از آن هم در شکنجه و اعدام هزاران نفر دست داشته است.
حالا نگاه کنید: یک جلّاد در رأس دستگاه اجرایی، یک مجری اعدام و شکنجهگر بدنام به اسم اژهیی (وزیر قبلی گشتاپو) در رأس دستگاه قضایی، یک آخوند خونخوار در رأس کل رژیم؛ راستی که گلهٔ آدمخواران تکمیل است. همین ترکیب از هزار نمود و نشانه در اثبات موقعیت سرنگونی ولایت فقیه نافذتر است.
خامنهای از دو سال پیش میگفت برای عبور از دشواریها یک دولت جوان حزباللّهی را سر کار میآورد. حالا جلّادی را آورده که خودش کانون دشواریهای رژیم است و ولایت فقیه را از چاله درآورده و به چاه میاندازد؛ جلّادی که هیچ بارقة بشری در خود ندارد. از رباتهایی است که در قضاییه ولایت فقیه ”قاضی سالب حیات“ نامیده میشوند و برای کشتن برنامهریزی شدهاند».
خامنهای، به گفتهٴ خودش، برای اینکه مجبور نباشد در تهران و سایر شهرهای ایران بجنگد، به جنگافروزی در عراق و سوریه و لبنان و یمن و به برنامه اتمی و موشکی و جنگافروزی در منطقه پناه برده است. اما این ره که خامنهای میرود، به گورستان است.
آنچه پیش آمده واکنش رژیم بهدورانی است که با سه تحول بزرگ شناخته میشود:
اول، قرار گرفتن رژیم در شرایط اضطراری اقتصادی- اجتماعی با بحرانهای مهار ناپذیر؛
دوم، ورود جامعهٔ ایران به فاز خیزشها و قیامها که از دیماه ۹۶ سر برداشته است؛
و سوم، شبکهیی سراسری از شورشگران دلیر و فداکار با آتش شعلهور کانونهای شورشی علیه مظاهر حاکمیت فاشیسم دینی.
بنابراین در دوران جدید:
- تعارض بین رژیم و جامعهٔ ایران تشدید میشود. شاه هم در ته خط به حکومت نظامی و نخستوزیر کردن ارتشبد ازهاری روی آورد، اما نتیجهٔ معکوس گرفت.
- شبه راهحلها و آلترناتیوهای تصنّعی و مجازی فضای حیاتی خود را از دست میدهند.
- میانهروی و اصلاحطلبی قلّابی مردار میشود و انقلاب و سرنگونی بهمثابه یگانه راهحل، درخشان و تابان میشود.
دوران جوشش قیامها و برپایی گردانهای ارتش آزادی است، همانطور که در مارسیز، سرود ملّی فرانسه، آمده و همانطور که نبردهای استقلال آمریکا گواهی میکند.
رژیم آخوندی در بنبست سرنگونی است. مردم و مقاومت بهسوی پیروزی پیش میروند. ایران آزاد میشود».
برای سرپوش گذاشتن بر همین حقیقت دوران است که گفتمانسازی سپاه و اطلاعات ولایتفقیه، به موازات سرکوب و انقباض حداکثر؛ انکار آلترناتیو و جایگزین دمکراتیک، مخدوش کردن مرزبندیهای اساسی «نه شاه، نه شیخ» و ناگزیری تسلیم و سازش و مذاکره با جلّاد ۶۷ را از طریق انواع و اقسام عوامل و بلندگوهای پوششی و مزدوران نفوذی ترویج میکند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر