🗓🖌چه زیباست اندیشیدن به تو
در میان اخبار مرگ و پیروزی
در زندان
زمانی که از مرز چهل سالگی میگذرم.
چه زیباست اندیشیدن به تو
به دستانت روی پارچه آبی
به موهایت نرم و ابریشمگون.
شوق دوست داشتنت
چون من دیگری در درونم…
عطر برگهای شمعدانی بر سرانگشتانم
آرامشی آفتابی
و نیاز تن
چون تاریکی ژرف و گرم
شکافته با خطوط سرخ و روشن.
چه زیباست اندیشیدن به تو
نوشتن در باره تو
به پشت خوابیدن در زندان و به خاطر آوردن تو؛
آنچه را که آن روز در آنجا گفتی
نه خود واژههایت
بلکه عطر دنیای آن روزهایت
چه زیباست اندیشیدن به تو
باید از چوب
جعبهای
حلقهای
چیزی برایت بسازم
و سه متر ابریشم نرم برایت ببافم
آنگاه بالا بپرم
از میلههای پنجره آویزان شوم
و آنچه را که برایت مینویسم
به آبی زلال آزادی فریاد زنم…
چه زیباست اندیشیدن به تو
در میان اخبار مرگ و پیروزی
زمانی که از مرز چهل سالگی میگذرم...
اکولالیا
در میان اخبار مرگ و پیروزی
در زندان
زمانی که از مرز چهل سالگی میگذرم.
چه زیباست اندیشیدن به تو
به دستانت روی پارچه آبی
به موهایت نرم و ابریشمگون.
شوق دوست داشتنت
چون من دیگری در درونم…
عطر برگهای شمعدانی بر سرانگشتانم
آرامشی آفتابی
و نیاز تن
چون تاریکی ژرف و گرم
شکافته با خطوط سرخ و روشن.
چه زیباست اندیشیدن به تو
نوشتن در باره تو
به پشت خوابیدن در زندان و به خاطر آوردن تو؛
آنچه را که آن روز در آنجا گفتی
نه خود واژههایت
بلکه عطر دنیای آن روزهایت
چه زیباست اندیشیدن به تو
باید از چوب
جعبهای
حلقهای
چیزی برایت بسازم
و سه متر ابریشم نرم برایت ببافم
آنگاه بالا بپرم
از میلههای پنجره آویزان شوم
و آنچه را که برایت مینویسم
به آبی زلال آزادی فریاد زنم…
چه زیباست اندیشیدن به تو
در میان اخبار مرگ و پیروزی
زمانی که از مرز چهل سالگی میگذرم...
اکولالیا
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر