بیست و هشتمین گلریزان همیاری با سیمای آزادی در شرایطی برگزار میشود که نام سرخ و ممنوع مجاهد خلق به کابوس خامنهای تبدیل شده است.
دیکتاتور فرتوت در این نام و هر آنچه نشانی از آن را تداعی میکند، مرگ خود و رژیمش را میبیند. از اینرو خام دلانه به تدارک دادگاههای نمایشی نشسته است تا بهقول خودش مجاهدین را محاکمه نماید.بهموازات افزایش درجه و غلظت شیطانسازی اتاق فکر او از مجاهدین، این نام معتبر روزبهروز درخشش بیشتر مییابد و کانون اعتماد و عاطفهٔ خلق میشود. اگر کسی تاکنون مجاهدین و مقاومت ایران را نشناخته است، با دیدن گوشهیی از گلریزان همیاری با دنیایی جدید مواجه میشود.
او در این دنیا کسانی را خواهد دید که ساعتها از کار و زندگی خود میزنند و در نوبت تماس با سیمای آزادی قرار میگیرند. شگفتی در اینجاست که آنها تماس میگیرند تا به «تنها تلویزیون مستقل فارسی زبان» دارایی و اندوختههای خود را ببخشند؛ داراییها و اندوختههایی که با بذل رنج فراوان بهدست آمده است.
هر کس که دستی در درآوردن پول داشته باشد، میداند که برای کسب روزی حلال باید از جان مایه گذاشت. چه رسد به اینکه بازنشستهای غارتشده باشی یا جوانی که با داشتن مدارک بالای دانشگاهی، اکنون خانهنشین شده است؛ یا سرپرستهای خانواده که فقط با سیلی صورت خود را سرخ نگهمیدارد.
در وضعیت اقتصادی حاکم بر جامعهٔ ایران، هر ریال و تومان نقشی تعیینکننده در سر و سامان دادن به یک زندگی ویران دارد. چه خانوادههایی که فقط برای زندهماندن خود فقط به یک وعده غذا در روز یا پارهنانی خشک در وعدههای غذایی قناعت میکنند اما وقتی ناقوس همیاری با سیمای آزادی نواخته میشود، قرار از کف میدهند.
در تماس هموطنانمان با برنامهٔ گلریزان همیاری با سیمای آزادی، در بین سیلی از کمکهای انفرادی و جمعی، شاهد کمکهایی در حد ۵ دلار به سیمای آزادی بودیم. کمککننده با فروتنی و شرمندگی ابراز میداشت که بیشتر از این نمیتواند کمک کند. بودند همیاران شرافتمندی که در تماس خود با سیمای آزادی میگفتند: «من شغلی ندارم و نمیتوانم کمک کنم. از مردم میخواهم کمک کنند».
آن دیگری در تماس خود میگفت که من حقوق یک ماه یا نیمی از شهریهٔ دانشگاهم را تقدیم سیمای آزادی میکنم. از این زیباتر کمک کسی بود که از مال دنیا هیچ با خود نداشت و فقط تماس گرفته بود تا گرمای قلبش را به سیمای آزادی ببخشد و صدایش را بهعنوان تنها داراییاش به ودیعه بگذارد.
سیمای آزادی، قدردان این کمکهای بزرگ و ارزشمند است. برای آنها ارزشی فراتر از تمام داراییهای جهان قائل است؛ زیرا در پساپشت این کمکها، انسانهایی قرار دارند که بزرگترین دارایی خود را به سیمای آزادی بخشیدهاند. اگر از مقاومت ایران بپرسیم به کدام دارایی و پشتوانهٔ خود مینازد، بیتردید بر همین پشتوانهٔ طلایی انگشت خواهد گذاشت.
آنچه در گلریزان همیاری به سیمای آزادی تقدیم میشود، ریال و تومان، دلار و کرون و فرانک و یورو نیست، سکه به سکه، بذل اعتماد، ایمان، وفاداری، عشق، عاطفه، گرما، محبت، اطمینان و امید است. خمینی و ورثهٔ شیطانی او نخستین چیزی که از مردم ایران به یغما بردند، گنجینهٔ اعتماد بود. این گنجینهٔ بهیغما رفته دارد به خلق و مجاهد خلق بازمیگردد. سیمای آزادی به این گنجینهٔ درخشان و غیرقابل مقایسه با ثروت دولتها و تمدنها افتخار میکند و چرا نکند.
بهقول «پرهام» از آلمان، این کمکها به گلریزان همیاری یک نظرسنجی است. مردم هر سال رأی اعتماد خودشان را به سیمای آزادی میدهند. مردم کمک میکنند و میگویند شرمندهاند که بیشتر ندارند تا بیشتر کمک کنند... ایکاش! میتوانستم در گوش خلایق بگویم که این مقاومت و مجاهدین یک بار هستند و دیگر اتفاق نمیافتد که چنین نسلی تکرار شود».
«شبنم» دختر دانشجو از تهران چه زیبا از مسعود رجوی نقل قول کرد: «ما دست گدایی به طرف خلقمان دراز میکنیم و به آن مفتخریم تا از ابر قدرتها گدایی نکنیم».
پرداختکنندگان به سیمای آزادی، از پرداخت خود احساس دارایی و توانمندی میکنند. آنها مثل «مهران» میگویند:
«وقتی آدم میتواند یک قدم حتی کوچک بردارد، یک حس بسیار زیبا و بینظیر به آدم دست میدهد. خیلی خوشحالم از اینکه سیمای آزادی و سازمان مجاهدین خلق ایران این فرصت را در اختیار من و ما گذاشتند که بتوانیم قدمی برای این ملت مظلوم برداریم. از این نظر همیشه خدا را شکر کردم و میکنم».
احساسها در نقطهٔ پرداخت و ادای دین یکی هستند. فرق نمیکند از اتریش یا آلمان تماس گرفته باشی یا از تهران و اصفهان و تبریز. «محمد» از قزوین، همان احساسی را دارد که «مهران» از اتریش. «صدای یکی است، پرندگان بسیار»
«اگه سیمای آزادی نبود در شلوغ ـ بازار شیخ و شاه و استعمار صدای انقلاب و آزادی چه میشد؟ اگر سیمای آزادی نبود، با حرامزادهترین نوع سانسور سرنوشت قیام ۱۴۰۱ الآن چه میشد؟ اگر سیمای آزادی نبود شعله امید آزادی مردممان را کی روشن نگه میداشت؟ برای همین است که باید با زدن از نان شبمان هم شده این چراغ پر فروغ آزادی را جاودان نگهداریم. برای همین است که من هم با اینکه وضع مناسبی ندارم و بیمار هستم، از پول دارو و معالجهام زدم، مقداری را برای سیمای آزادی کنار گذاشتم. البته ناقابل و وظیفه است و هیچ منتی نیست ولی در واقع هزاربرابرش را میدانم که به دست میآورم و خودم را سربلند میکنم، بالا میبردم و افتخار میکنم. این رسانهٔ واقعیت انقلاب مردم ایران است. باید کمک کنیم. تنها کاری که میتوانیم بکنیم. برای همین است که جا دارد از همهٔ هموطنان و جوانان انقلابی و شورشگر بخواهم که به میزانی که میتوانند به سیمای آزادی کمک کنند تا کور شود هر آن که نتواند دید».
***
آری، در میان نظرسنجیهای فیک، این یک نظرسنجی از اعتماد مردم ایران به فرزندان پاکباز آزادی است.
جملهٔ اثرگذار و رسای یکی از همیاران، گویی میوهٔ این نظرسنجی است:
«سیمای آزادی تصویر ایران آزاد است؛ سیمای آزادی، آزادی ایران است؛ اگر ما میخواهیم آزادی را در ایران ببینیم باید سیمای آزادی را حمایت کنیم».
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر