رژیم آخوندی بر فرش خون هزاران انسان بیگناه در غزه وارد بازی خطرناکی شده و روی تیغ راه میرود.
خامنهای از یکسو برای پیشبرد صدور بحران، پیوسته چنگ و دندان نشان میدهد و نوچههای منطقهایاش را تحریک میکند که تیری در کنند و با افتخار از مواهب و مواجب «الجمهوریة الاسلامیة» بگویند ولی از سوی دیگر بسیار از این میهراسد که بهعنوان متهم ردیف اول شناخته شود و عواقب آتشافروزی دامنش را بگیرد. این یک دودوزهبازی بسیار خطرناک برای رژیم است بهخصوص که خودش از وضع خراب داخلی و قیامهای جوشان مردم ایران آگاه است و اساساً برای فرافکنی قیام بود که روی تضاد خاورمیانه بنزین ریخت ولی بهتر از هر کسی میداند این آتشافروزی اگر روزی عبایش را بگیرد، شعلههایش به خرمن نارضایتی میلیونها ایرانی میافتد و از آنچه میترسید بر سرش خواهد آمد.دو وجه این دودوزهبازی!
رژیم در وجه اول، این وسط بازی، یعنی تلاش برای هر چه گستردهتر کردن جنگ، بهطور پیوسته به سایر کشورهای اسلامی امر میکند که وارد جنگ شوند و این جنگ را بین اسلام و کفر بدانند. خامنهای در سخنرانی روز ۱۰ آبان خود تلاش کرد «همه دنیای اسلام» و «دولتهای مسلمان» را آنتریک کند که «بسیج بشن» و وارد جنگی شوند که منافعش به کیسه او میریزد.
مطابق همین خط، امامجمعههایش را هم این هفته بسیج کرده بود که به کشورهای اسلامی و عربی بفرما بزنند و آنها را نیز به جنگ بکشانند: امام جمعه زنجان از «۲۵کشور» عربی و «۵۷ کشور اسلامی» طلبکاری میکرد که چرا مثل «عراق سوریه لبنان یمن» عمل نمیکنند و در جوال خامنهای نمیروند؟! امام جمعه بندرعباس هم به «دولتهای اسلامی» فرمان میداد که «با تمام وجود» دنبال سیاستهای نظام فتنهگر ولایت باشند و از انزوای رژیم و بیتوجهی کشورهای منطقه به بحرانسازیهای رژیم ناله میکرد که «این چه وضعیتی است که برکشورهای اسلامی حاکم شده... این چه وضعیتی است که جهان اسلام گرفتارش شده»! بقیه امام جمعههای ریایی هم در همین زمینه به کشورهای عربی و اسلامی توپ و تشرهایی آمدند.
در وجه دوم این دودوزهبازی هم خامنهای بسیار حواسجمع است که به همه اثبات کند هیچ نقشی در جنگ جدید غزه نداشته است. او در همان اولین موضعگیری بعد از شروع جنگ در عینحال که به «دنیای اسلام» دستور میداد که «در مقابل این جنایتها نبایستی ساکت بمانند بایستی عکسالعمل نشون بدهند» ولی بلافاصله دستهایش را پنهان کرد و گفت: «این کار کار خود فلسطینیهاست»! و این خط انکار را همچنان ادامه میدهد. روز ۱۲ آبان هم وزیر خارجهاش برای چندمین بار تکرار کرد که «نیروهای مقاومت در منطقه از ایران دستور نمیگیرند»! در همین روز حسن نصرالله هم مطابق دستور بر همین ساز کوک کرد و تا میتوانست از «عامل غافلگیری» گفت که انگار خودش هم غافلگیر شده است!
منشاء و آخر عاقبت دودوزهبازی
این دودوزهبازی منطقهیی ناشی از یک تناقض ماهوی در ذات این نظام قرونوسطایی و بنبست تاریخی است که نه فقط در سیاست خارجی که تقریباً در همه عملکردش دیده میشود و ولایت فقیه اگر چه بارها از آن ضربه خورده و با قیام و اعتراض مواجه شده، اما چارهای جز آن ندارد. مثل تیری زهرآگین برآمده از دوران کهن فئودالیسم بر قلب قرن بیست و یکم است که میخواهد هم اعدام و شکنجه کند و هم عضو سازمان ملل باشد؛ هم از آخرین محصولات تکنولوژی و ارتباطات سود ببرد و هم اینترنت را قطع کند؛ و این نمیشود و بالاخره جایی بیرون میزند.
در داستان خاتمی شیاد میخواست نان «جامعه مدنی» و اصلاحات کذایی را بخورد و نیروی برانداز را قفل کند ولی از دل آن قیام ۷۸ بیرون زد.
در سال ۸۸ میخواست برای انتخابات ِ ناهمساز با ولایت فقیه بازارگرمی کند و پز مناظرهها را بدهد که منجر به قیام سراسری شد.
در سرکوب داخلی همیشه با اهرم فقر سعی کرده که طوری مردم ایران را زمینگیر کند که نای کوچکترین حرکت اعتراضی را هم نداشته باشند ولی همین عامل یکی از پارامترهای مهم در برافروختن اعتراضات و مشخصاً دو قیام سراسری در سالهای ۹۶ و ۹۸ بوده است.
در موضوع حجاب اجباری و فشار بر زنان میهن نیز نه هیچگاه توانسته با اسیدپاشی و گشت ارشاد سرکوب کند و نه توان بیخیال شدن آن را دارد و در این بلاتکلیفی نزدیک بود در قیام ۱۴۰۱ دودمانش را بر باد دهد. این دقیقاً همان لاعلاجی و بنبستی است که بهعلت ۴۰سال ایستادگی و مقاومت، بر نظامش تحمیل شده. نه میتواند شلیک کند و نه قادر است دست از سرکوب بردارد.
اکنون هم با این بازی مرگآور و خطرناک در خاورمیانه اگر چه بهطور موقت در دل خامنهای قند آب میشود و فکر میکند دوربینها را از قیام در ایران منحرف میکند اما اولاً قیام در ایران اتودینامیک و روزانه در اعتراضات اقشار مختلف و بطن جامعه ادامه دارد و ثانیا هر روز که از این جنگ میگذرد بحرانسازی و جنگافروزی ولایت فقیه رسواتر شده و گزینه «زدن سر مار در تهران» بیشتر مطرح میشود.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر