مدینه – مرقد پیامبر اکرم
قسمتی از سخنرانی مسعود رجوی ـ امجدیه خرداد۱۳۵۹
از قول پدر طالقانی مستقیماً میخونم: همان پیامبری که آمد تا مردم را به معروف وادارد، و از منکر بازدارد.
همان پیامبری که آمد همه آنچه را که ادیان گذشته تحریم کرده بودند از طیبات به مردم حلال کند، قیدها را بردارد و آنچه خبیث است حرام کند و آیه: یضع عنهم اصرهم بارهای سنگینی که به دوش بشر بوده است بردارد و پلهایی که فکر و اندیشه مردم را و زندگی و حیات مردم را بسته بود بگشاید، این هدف پیامبر بود. یعنی آزاد کردن مردم. آزاد کردن از تحمیلات طبقاتی. آزاد کردن از اندیشههای شرکی که تحمیل شده بود. آزاد کردن از احکام و قوانینی که به سود یک طبقه بردیگران تحمیل شده بود این رسالت پیامبر شما بود. ما هم باید دنبال همین رسالت باشیم. این شهدا دنبال همین رسالت بودند در مقابل فرهنگ تحمیلی، اقتصاد تحمیلی، قوانین تحمیلی، در برابر محدودیتهای پلیسی که گاهی به اسم دین بر مردم تحمیل میشد، که از همه خطرناکتر بود. یعنی آنچه را که احبار و رهبان و همکاری آنان با طبقات ممتازه بر مردم تحمیل کرده بودند و به نام دین این خطرناکترین تحمیلات است. یعنی آنچه که از خدا نیست از جانب حق نیست آنها به اسم خدا به دست و پای مردم ببندند و مردم را از حرکت حیاتی باز دارند، حق اعتراض به کسی ندهند، حق انتقاد ندهند حق فعالیت آزاد به مردم و مسلمانها و مردم آزاده دنیا ندهند، دعوت به اسلام دعوت به رحمت و آزادی است.
امام حسن مجتبی ـ گوهر برگزیده رسول خدا ـ در آزمایشی سنگینتر از عاشورا
نشست مجاهدین -اشرف ۱۲دی ۱۳۷۷
حضرت حسن در سال سوم هجری بهدنیا آمد. ۱۵رمضان، در سال۵۰ هجری، در ۴۷سالگی بهوسیله معاویه و بهتحریک اون مسموم شد و به شهادت رسید. به سال شمسی میشود ۴۵سال و دو، سه هفته، کل عمرش. تلاشهای زیادی کردند حتی دوستان و ای بسا دوستان ناآگاه که توجیه کنند نوعی مصلحت گرایانه آنچه را که در تاریخ مشهوره به قرارداد صلح، قرارداد صلح بین امام حسن و معاویه. بدون اینکه شرایط و تعادلقوای عینی رو بتونن چنانکه بود تشریح کنند، توضیح بدهند تا همگان بفهمند که چه خبر بوده و چه گذشته. به این ترتیب حسن بن علی هدفی ست برای رگباری از ناجوانمردانهترین اتهامات و دروغها نهفقط از جانب دشمنانش (که انتظاری جز این نیست و نبوده) بلکه از جانب دوستان ناآگاه
در بیست و یکم رمضان سال۴۰ ، امام حسن که اون موقع ۳۷ساله بود، به خلافت نشست. از این تاریخ یعنی از بیست و یک رمضان تا ربیع الاول، حدود شش ماه، شش ماه قدری کمتر، دورهٔ بسیار پرفتنهای است، چون حضرت حسن بهشدت تلاش میکنه که یک سامان جنگی پدید بیاره یک دستگاه جنگی و کار حضرت علی رو تمام کنه با معاویه، در این شش ماه فراز و نشیب خیلی زیاد هست. درگیریها خیلی زیاده، حوادث خیلی زیاده، چند تلاش هست برای ترور خود امام حسن به تحریک معاویه
اون شش ماه، شش ماهی بود که سراپا امام حسن برای جنگ تلاش میکرد، در قدم اول وقتی که از کوفه راه افتاد و در، به سمت شام میآمد، به سمت شمال و شمال غربی، وقتی در محلی به نام دیر عبدالرحمن فرود آمد جمعاً تونسته بود ۴۰هزار نفر رو آرایش جنگی بده و ۱۲هزار نفر رو به فرماندهی عبیدالله ابن عباس که گفتیم فرستاد همون که با یک میلیون درهم فروخته شد. چهار هزار نفر هم برای استان الانبار، اون که با ۵۰۰هزاردرهم خودش رو فروخت و در این میان فرماندهی داشت به نام قیسابن سعد ابن عباده قهرمانی که هر چه معاویه تلاش کرد که او ببرد یا فرو بریزد، بیشتر و بیشتر ایستادگی کرد.
جایزه کلانی قرار داد برای هر کس که بتونه امام حسن رو ترور بکنه. یکی دیگه از کارهای معاویه قطع ارتباطات، دستگیری پیکها و ارتباطات اون روزگار اردوی امام حسن بود. یکی را هم فرستاد با ۲۰هزار نفر که در مقابل قیس، قیس که قهرمانی رو که گفتیم از پهلوی دیگری وارد بشه و بجنگه.
حالا یا باید پیشوا و پیشآهنگ انقلابی تصمیم برای قطعیترین نبرد بگیره، یعنی عاشورایی راهبندازه و یا می باید در اون شرایط فوق العاده بغرنج تازه حرکتی ر و از نو رو شروع کنه. انگار که باید یک فاز سیاسی بگذرونه، انگار که باید یک فاز افشاگری بگذرونه. چه روز تلخی بود روزی که پدرش علی ترور شد، گویا پایان یکفصل بوده. چون ارتجاع کاملاً غلبه کرده. این چیزها هم شاخص داره. شاخصشس افرادی هستند، رزمآورانی هستند، سرانی و سردارانی که در کنارش باید باشند که نیستند قطعاً اگر ده فرمانده مثل قیس میداشت، فقط دهتا، متفاوت بود، چه رسد که صدتا، چه رسد که هزارتا، ولی چنین چیزی نبود. از اونطرف معاویه بدش نمیآمد که با یک ترتیبی با یک نقشهای، و دسیسهای که بتونه بگه خودشون خودشون رو کشتند، از دست حضرت حسن خلاص بشه، چون مرزش این بود که نمیخواست به پای خودش بیفته، نمی صرفید براش، همه هنر این بود که مستقیم دستش تو کار نباشه، کما اینکه وقتی هم که در سال۵۰ هجری، ده سال بعد امام حسن رو از طریق زوجهاش که دختر یکی از سران خوارج بود شهید کرد، هنوز هم مورخین بعضاً میگن، محققان که معلوم نیست که کار کار معاویه باشه، شاید اون زنه خودش این کار رو کرده، از روی چشم و هم چشمی، از روی نمیدونم کین خواهی از روی پدرش و و و، در حالیکه موضوع خیلی روشنه، هم الآن میبینیم که توی جنایتهایی که رژیم میکرد در حق مجاهدین میگفت که خودشون خودشون رو ترور کردند، معلوم نیست، این هوشیاری ضدانقلابی معاویه بود.
در چنین شرایط تاریخی بسیار بغرنج و بسیار تاریک و عقبمانده بوده که پیشوایان ما، ائمه ما، راه گشودند والا تکامل حتماً که به بنبست میرسید. در شرایطی که فیالواقع تنها و غریب بودند.
بعد بهعاشورا رسیدیم و گذشت و گذشت. حالا قرن پانزدهم هجرت هستیم. انگار چیزی در حال چرخش است چیزی متفاوته، پایان قرن بیستم و آغاز قرن بیست و یکم هستیم. دیگه تعادلقوا اون تعادلقوا نیست. اینطور نیست پیام رهایی پیام اسلام محمدی و علوی پژواکی نداشته باشه، طنینی نداشته باشه، میبینید که در روزگار خودمون چقدرتحولات سریعه، چه کسی فکر میکرد در کمتر از دو دهه خمینی اینچنین در شعارهاش و در مواضعش به وسیله نیروهای خودش لجنمال بشه، از جنگطلبیاش، تا شعارهای بهاصطلاح ضداستکباریاش البته او در مجاهدین خودش رو کشت هر روز با این حقیقت بیشتر و بیشتر آشنا میشویم این حقیقت بیشتر و بیشتر چشمها رو میگیره. اگر که در ما اصالتی هست، لابد که غباری از قدم پیشوایان آرمانی مثل امام حسن و امام حسین رو جستهایم و در خود گرفتیم. درس صداقت و فدا، درس ایستادگی درس سر خم نکردن در برابر شرایط بغرنج، درس آزادی، همه درسهایی که امروز همه شما در انقلاب مریم آموختهاید. درست بههمین دلیل، بهدلیل "گوهر بیبدیل که برجستهترین و بارزترین و مهمترین تفاوت این روزگار با اون روزگار هست، میشود گفت که پس از قرون و اعصار پس از سالیان انگار که در تاریخ میخواد روی پاشنهای با شما، از طریق شما و خلقتون بچرخه. داستان نه مربوط به یک، دو، سه، ده، صد و هزار، بلکه هزاران نفر، هزاران گوهر بیبدیل و ناموس ایدئولوژیکی چنان که باز هم مریم در دعایش گفت. پس این خودش بهترین شاخصه کماین که دو دهه گذشته هم همین را گواهی میکند خمینی فکر میکرد با کشتار با سرکوب با قتلعام با زجر، با شکنجه از پس شما و نسل شما برخواهد آمد، این بار لازم نبود که منتظر قرنها بشویم، نه، سالیانی اندک توی یک نسل بسیاری چیزها رو روشن و روشنتر کرد. خدا شایستگی بده اما انگار که امروز مأموریت، رسالت و تعهد شما دقیقاً در ادامه همونیست که با حضرت علی و حضرت حسن و امام حسین آغاز شد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر