امام رضا برای درهمشکستن توطئهٔ ولایتعهدی مأمون از بدوسفر بهخراسان کارزاری روشنگرانه را آغاز کرد.
سخنان هشتمین پیشوای شیعیان در برابر انبوه جمعیت در نیشابور:
تأکید بر پیروی از رهبری ذیصلاح و مردمگراو برانگیختن آشکار مردم علیه نظام و خلافت غاصب و ستمگر بود.
امام رضا در هر فرصتی پرچم پایداری و آرمان عدالتخواهانهٴ اسلام انقلابی و مردم گرا را رو در روی جباریت حاکم برمی افراشت..
آخر صفر، سالروز شهادت هشتمین پیشوای تشیع انقلابی، آفتاب جاوید خراسان امام رضا علیهالسلام توسط مأمون خلیفه ارتجاع دوران است.
مأمون که پس از درگیری با برادرش امین، به جای هارون بر تخت خلافت نشست و مرو در خراسان را بهعنوان پایتخت خود برگزید، درصدد برآمد برای کسب اعتبار و جلب نظر مردم خود را به علیبن موسیالرضا که در میان مردم محبوبیت بسیارداشت، ریاکارانه نزدیک کند
سخنان مسعود رجوی ـ تاریخ: ۶۸۰۵۲۲
... مامون، بهدلیل اینکه خودش برادرش را خلع کرده بود و کشته بود، امین را، توی دربار ضدیت باهاش زیاد بود. آمد کلکی سوار کرد که امام رضا را، امام هشتم را بیاورد ولیعهد خودش بکند، هم از حیثیت و پرستیژ اون استفاده کند، هم جلو خانواده، دربار خودش، قدرتمند بشود. فکر میکرد، میشود، کلکی سوار کرد و فیلمی خلاصه نمایش داد. امام رضا که رسید به نیشابور، اوضاع شلوغ شد، قیامهایی بروز کرد، دید نه بابا، خطر این یکی از رقبا خیلی بیشترِه
امام رضا علیهالسلام با آگاهی نسبت به ماهیت این توطئه و بهمنظور تبدیل آن بهفرصتی برای افشای دشمن عازم خراسان شد و از آن جا که میدانست قدم در راهی بیبازگشت میگذارد. هنگام عزیمت با خانواده خود وداع کرد و با صراحت گفت دیگر او را نخواهند دید.
کارزار روشنگری سپس در تمام طول این سفر طولانی ادامه یافت و از جمله هنگام ورود کاروان حضرت رضا به شهر بزرگ نیشابور صدهزار تن گرداگرد هودج او را گرفته بودند و از همه سو آن را گلباران میکردند. امام رضا در سخنان آن روز خود با مردم، توحید را بهنقل از اجداد پاکش و پیامبر اکرم وکلام خدا چنین بیان کرد «کلمه لاالهالاالله، حصنی فمن دخل حصنی، امن من عذابی» یعنی کلمه توحید دژ استواری است که هر کس در آن داخل شود از عذاب خدا ایمن میماند»
حضرت رضا پس از طی مسافتی دوباره مردم را فراخواند و ضمن یادآوری مجدد این حدیث شریف درباره دژ استوار توحید فرمود: «به شروطها و انا من شروطها» یعنی که دم زدن از توحید صوری نیست و در پهنه اجتماعی و سیاسی، شرط آن حرکت و عمل در جبهه و مسیر یک رهبری انقلابی و مردمگراست، که مصداقش در شرایط آن روز امام رضا علیهالسلام بود.
اینجا دیگر به دور از هر گونه فرمالیسم و ترس از برچسب خوردن، امام رضا باید امر خطیر رهبری را که خلفای غاصب در ربوده بودند، برای مردم تعیینتکلیف میکرد و به معرفی خویشتن و مسئولیتش میپرداخت هر چند که برایش روشن بود این همان چیزی است که مرزهای تحمل خلیفهٴ ستمگر را هم در مینوردد و در یککلام عامل و باعث قتل و شهادتش خواهد شد. از این رو خطر را پذیرفت و به آن قیام کرد والا آن استقبال عظیم و عواطف جوشان اجتماعی. سمت و سوی سیاسی و سرنگونی پیدا نمیکرد. به این ترتیب همهٔ مردم بهویژه آنهایی که به استقبال آمده بودند در مقابل مسئولیت و تعهد مشخصی قرار گرفتند. همگی مسئولیت سرنگونی و تعهد جایگزینی و آلترناتیو انقلابی و مردم گرا را که سنت تشیع انقلابی است دریافتند. راه و رسمی که البته با پرداخت بهای آنکه شهادت پیاپی پیشوایان اسلام انقلابی در روزگار جهل و بردگی بود، از امام حسن مجتبی تا امام حسن عسکری ادامه یافت.
از امام رضا علیهالسلام سخنان گرانبهایی به جا مانده که بهویژه در زمنیههای انسانی و اجتماعی بسیار بسیار روشنگر است. از جمله در کلامی تأکید کرده است که یک مسلمان تراز مکتب ۱۰ویژگی دارد:
۱ـ همه از او امید خیر دارند ۲ـ همه از بدرفتاری او در امان هستند ۳ـ خیر اندک دیگری را بسیار شمارد. ۴ـ خیر بسیار خود را اندک شمارد. ۵ـ از درخواستهای دیگران دلتنگ نمیشود ۶ـ تا پایان عمر خود از آموختن خسته نمیشود ۷ـ فقر در راه خدا برایش از توانگری محبوبتر است ۸ـ خاکساری در پیمودن راه خدا برایش از محترم شمرده شدن نزد دشمن دوست داشتنیتر است ۹ـ گمنامی را از شهرت بیشتر دوست دارد ۱۰ـ هیچکس را نبیند جز اینکه بگوید او از من بهتر و پرهیزکارتر است.
مأمون پس از ۳سال دریافت توطئهٔ ولایتعهدی بهضد خودش تبدیل شده و پایههای حکومتش را بهلرزه انداخته است، از این رو در سال۲۰۳ هجری امام رضا (ع) را طی توطئهیی مسموم کرد و بهشهادت رساند.
پس از قتل آشکار امام حسین و قیام صاعقهآسای مختار، خلفای جبار، از ترس برانگیخته شدن و قیام مردم شیوه قتل آشکار ائمه تشیع انقلابی را بالکل کنار گذاشتند و مانند معاویه به شیوههای پنهان زهر دادن و مسموم کردن روی آوردند تا بتوانند جنایت خود را انکار و حاشا کنند. تکیه کلام معاویه این بود که: ان لله جنوداً من العسل یعنی خدا سربازان گمنامی در عسل دارد. معاویه، مالک اشتر سردار نامی حضرت علی را در مسیر حرکت به مصر برای تصدی فرمانداری آن سرزمین به همین شیوه با شیر زهرآلود بهشهادت رساند.
از سخنان مسعود رجوی ـ میلاد امام حسن ۷۷۱۰۱۲
وقاحت، وقاحتی است بیحد و حصر، ارتجاع در برابر انقلاب، ببینید که چه دعویها میکند. وقتی که بزرگمردانی مثل مالک اشتر رو با عسل مسموم میکرد ادعایش تماما سراپا اسلامی بود، میگفت: «انّ لله جنوداً منالعسل» ! خدا یک سپاهیانی دارد از عسل.
شیوهای که بترتیبی پیچیدهتر در مورد امام حسن نیز تکرار شد. به این ترتیب خلفای جبار بعدی نیز با درس گرفتن از آخر و عاقبت یزید، به همین شیوهها روی آوردند.
جمعبندی ارتجاع غالب از نبرد عاشورا در یککلام این بود که قهر عریان و ضربه آشکار نظامی بر رأس رهبری جنبش انقلابی نمیصرفد و باید ابتدا مانند معاویه از طریق گویندگان و قلم به مزدها و انواع منبرها و رسانههای آن روزگار به هجو و شیطانسازی و مسموم کردن فضا و سپس کشتن بیسر و صدا از طریق انواع زهرها روی آورد. .
پادزهر این شیوه، مجالس سوگواری و روشنگری شیعیان و مجاهدان حسینی و مأموریتهای پیک ها و امام زادگان حقیقی در آن روزگار در شهرها و روستاها در اقصی نقاط عراق و ایران و دیگر کشورهای اسلامی بود که دست از جان شسته و در شهرها و روستاها به تشکیل کانونهای روشنگر و شورشگر برای مقابله با ارتجاع حاکم میپرداختند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر