در ماده هشتم برنامه ۱۰ مادهای مریم رجوی برای ایران آزاد فردا چنین میخوانیم:
ما مالکیت شخصی، سرمایهگذاری خصوصی و بازار آزاد را بهرسمیت میشناسیم و این اصل را پیشاروی خود داریم که چه در اشتغال و چه در کسب و کار، تمام مردم ایران باید از فرصتهای برابر برخوردار باشند.
از نظر ما ایران فردا کشور حفاظت از محیطزیست و احیای آن خواهد بود.
این اصل در برگیرنده ۲موضوع است. مالکیت و محیطزیست. در قسمت مالکیت، ما با مفاهیمی از قبیل «مالکیت شخصی»، «سرمایهگذاری خصوصی» و «بازار آزاد» مواجه هستیم که همگی به بحث «فرصتهای برابر برای همه مردم ایران» بالغ شدهاند.
برای آشنایی با هر یک از این ترمها ناگزیر باید نخست یک تعریف کلی از هر کدام ارائه دهیم.
برنامه ۱۰ مادهای ـ مالکیت شخصی
مالکیت شخصی یعنی حق داشتن، استفاده، کنترل، یا اهدا کردن داراییهای فردی توسط اشخاص. مالکیت عمومی و اشتراکی آن است که در جریان آن، داراییها به تملک دولت یا جامعه درمیآید.
برنامه ۱۰ مادهای ـ سرمایهگذاری خصوصی
سرمایهگذاری خصوصی(Private equity) در علوم مالی، تأمین مالی شرکتها و پروژههای سرمایهگذاری که خارج از بازار دادوستد اوراق بهادار در بورس انجام میگیرد و غالباً مشتمل بر سرمایهگذاران، صندوقهای سرمایهگذاری و شرکتهای مدیریت و تأمین سرمایهیی است که بهطور مستقیم در شرکتهایی که خارج از بورس هستند سرمایهگذاری میکنند.
برنامه ۱۰ مادهای ـ بازار آزاد
در فرهنگ لغت آنلاین کمریج، تعریف بازار آزاد بهصورت زیر است:
«موقعیتی که در آن واحدهای تجاری میتوانند آزادانه و بدون انواع محدودیت به تجارت بپردازند و قیمتها در آن بر اساس مقادیر کالاها و نیز مقادیر تقاضای مشتریان برای آن کالاها تعیین میگردد».
بازار آزاد، بازاری است که در آن خریداران و فروشندگان میتوانند بدون وجود موانعی نظیر انواع تعرفه، مقررات مربوط به پروانههای غیرمجاز، یارانهها، مالیاتهای اجباری، اتحادیهها و دیگر آییننامههایی که بهنفع برخی هستند و به ضرر برخی دیگر، به تجارت و کسب و کار بپردازند.
ماده ٢٣ا علامیه جهانی حقوقبشر میگوید:
١- هر شخصی حق دارد کار کند، کار خود را آزادانه برگزیند، شرایط منصفانه و رضایتبخشی برای کار خواستار باشد و در برابر بیکاری حمایت شود.
٢- همه حق دارند که بیهیچ تبعیضی، در مقابل کار مساوی، مزد مساوی بگیرند.
٣- هر کسی که کار میکند حق دارد مزد منصفانه و رضایتبخشی دریافت دارد که زندگی او و خانوادهاش را موافق حیثیت و کرامت انسانی تأمین کند و در صورت لزوم با دیگر وسایل حمایت اجتماعی کامل شود.
۴- هر شخصی حق دارد که برای دفاع از منافع خود با دیگران اتحادیه تشکیل دهد و یا به اتحادیههای موجود بپیوندد.
«مالکیت شخصی»، «سرمایهگذاری خصوصی» و «بازار آزاد» طبعاً حق همه آحاد جامعه است و نباید «اصل فرصتهای برابر برای همه» را مخدوش کند. در یک نظام آزاد و دموکراتیک و جوشیده از آرای مردم، فرصتهای برابر اقتصادی، برای همه این امکان را بهوجود میآورد که استعدادها و قابلیتهای خود را عرضه کنند. این زمینهٔ رقابت سالم را بهوجود میآورد و در نهایت رشد اقتصادی را موجب میشود.
برنامه ۱۰ مادهای ـ حکومت آخوندی ناقض حق برابری اقتصادی و شغلی
در حکومتی دموکراتیک که نیازی به سرکوب و سانسور و صدور تروریسم برای حفظ پایههای نظام نیست، سرمایههای ملی به جای اینکه به جیب یک عده آقازادهٔ چپاولگر بریزد، برای خلق فرصتهای شغلی و اقتصادیِ برابر استفاده میشود. به جای پول و پارتی، مهارتها و شایستگیهای افراد است که شغل و جایگاه آنها را تعیین میکند.
اقتصاد و سرمایههای جامعه و گردشِ آنها، از انحصار حکومت و دم و دنبالچههای آن درمیآید و مردم میتوانند در این چرخه شرکت کنند. به تولید داخلی میدان کافی برای توسعه داده میشود و استعدادها فرصت رشد پیدا میکنند. سیاستهای سالم اقتصادی، زمینههای ایجاد بازار کار، از بین بردن فقر، تورم و کم کردن فاصله طبقاتی را بهدنبال دارد.
پیش از این در بررسی مواد برنامه ۱۰ مادهای مریم رجوی، گفتیم از دید خمینی رابطه ولیفقیه با تودههای مردم، در حکم رابطه قیم با صغار میباشد. خمینی این حرف را زد تا خود و آخوندهای مقلدش را مالک جان و مال و حال و آینده مردم ایران و تمامی مواهب، استعدادها، ذخایر و منابع زیرزمینی و مالک جغرافیا و اقتصاد، آثار باستانی و همه چیز آن کند. دجال ضدبشر نیک میدانست که این حرف چه معنایی دارد. او طی یک جنگ ضدمیهنی ـ که هنوز آلام آن به مثابه یک زخم باز بر جان و روان میهن ما سنگینی میکند ـ سرمایههای انسانی و اقتصادی نسلهای کنونی و آینده را به تنور فنا ریخت. از دید این رژیم مردم مالکیتی بر جان، زندگی، اموال و آینده خود ندارند. این رژیم حتی پساندازهای اندک مردم محروم را از جیبهایشان ربوده و از طریق مؤسسات غارتگر خود بهجیب زده و در برابر اعتراض روزمره مالباختگان، سکوتی معنادار و پوزخندآمیز تحویل میدهد. بحث این است که آخوندهای حاکم بر ایران هیچ حقی برای هیچ قشری از جامعه ایران باقی نگذاشتهاند.
اهمیت مادهٔ هشتم(مالکیت شخصی و فرصتهای برابر اقتصادی) را در شرایط حاکم بر ایران اسیر آنگاه بیشتر درمییابیم که بدانیم فاشیسم مذهبی کوچکترین احترامی برای حق مالکیت آحاد مردم ایران قائل نیست. شناسایی و بهرسمیت شناختن اصل فرصتهای برابر، آینده درخشانی را در پیش روی مردم ایران قرار میدهد.
برنامه ۱۰ مادهای ـ چپاول سیستماتیک ثروتهای ایران در حکومت آخوندی
درآمد ارزی ناشی از سالیان فروش نفت ایران از کجا سردرآورده است؟ کنترل داراییهای ملی و ثروتهای ایران در دست کیست؟ و چگونه به مصرف میرسد؟
پاسخ در یک کلام این است:
فساد مالی، چپاول سیستماتیک و نهادینه شده امکانات عمومی، رانتخواری فعالان اقتصادی وابسته به سپاه پاسداران و مؤسسات وابسته به بیت خامنهای در عرصه اقتصاد ایران و همچنین اقدامات و ماجراجوییهای نظامی رژیم در داخل و خارج مرزها، عامل اصلی ملاخورشدن سرمایههای ملت ایران است.
قوه مجریه، قوه قضاییه و قوه مقننه رژیم ولایت فقیه، هر کدام به نوعی به فساد مالی نهادینهشده آلودهاند. کلانپروندههای برملا شده مانند پرونده رشوههای بابک زنجانی به هر دو جناح حاکمیت، پرونده ۶۳حساب بانکی صادق لاریجانی بهعنوان رئیس قوه قضاییه رژیم، پرونده حقوقهای نجومی مدیران دولتی، پرونده دزدیهای قالیباف در شهرداری تهران، پرونده دزدیهای بنیاد شهید و پرونده گموگور شدن دهها میلیارد دلار درآمد نفتی در شرکت نیکو مربوط به وزارت نفت، تنها بخشی از فساد در این رژیم هستند.
سپاه پاسداران از طریق رانتخواری و پیمانکاری پروژههای پرسود و بزرگ دولتی سرمایههای کلان بهدست میآورد. گمرکها کانتینرهای حامل کالای قاچاق آن را بدون بازرسی و اخذ عوارض گمرکی عبور میدهند.
بنا به اذعان مدیران اقتصادی رژیم ۱۲۰نهاد، ارگان و بنیاد مختلف، فعالیت بسیار وسیع اقتصادی دارند و حدود ۵۰درصد تولید ناخالص داخلی ایران در اختیار آنها است.
برنامه ۱۰مادهای ـ خامنهای و مافیای سپاه پاسداران
برنامه ۱۰ مادهای ـ ضایعات زیستمحیطی ایلغار آخوندها در ایران
واقعیت این است که در ایران فردا، تضمین یک اقتصاد سالم و رشدیابنده، خیلی از مشکلات بعدی را هم حل خواهد کرد از جمله بحران بزرگ محیطزیست را که یکی از عوارضِ انهدام اقتصاد کشور، تخریب آن است.
قسمت دوم ماده ۸ برنامه ۱۰ مادهای مریم رجوی به حفاظت از محیطزیست ایران اختصاص دارد. شناخت وضعیت کنونی محیطزیست ایران، نیازمند یک بررسی علمی و همهجانبه است که طبعاً در مجال این مقاله نیست، ما تنها به نمونههایی برای فهم بحث اشاره میکنیم.
بهجرأت میتوان گفت، یکی از فاجعهبارترین آثار حاکمیت چپاول و غارت ولایت فقیه در میهن اشغالشده ما انهدام محیطزیست است. آخوندها و ایلغار سیریناپذیر آنان، هستی و حیات کنونی و آینده کشور را در معرض نابودی قرار داده است. سیاستهای بهغایت ضدملی و ضدمردمی باندهای غارتگر مافیای آب چنان زیستبوم ایران را در لبه پرتگاه نابودی قرار داده که سالیان پس از سرنگونی این رژیم باید به ترمیم آن پرداخت تا به نقطه صفر برگردد. این یک شعار و ادعا نیست. فقط کافی است به سدسازیهای بیرویه در ایران نگاه کنیم. سد اساساً برای جلوگیری از هرزروی آب و بهمنظور بهرهبرداری از آن جهت آبیاری و تولید برق احداث میشود. در ایران اما سدها، بلای جان محیطزیست و فاجعهیی برای امرارمعاش مردمان مسیر رودخانهها و حاشیه تالابها شدهاند. وقتی بر روی رودی پرآب سدی ساخته میشود، حوزه پاییندستی آن سد بهطور حتم با مشکل کمآبی روبهرو میشود و اکوسیستم آن منطقه به مرور زمان تغییر میکند. اساساً زدن سدهای زیاد در مسیر رودخانهها و حوضه آبخیزها، هیچ توجیه و دلیل علمی ندارد، بلکه تنها بهخاطر منافع نهادهای حکومتی و بهطور مشخص سپاه پاسداران خامنهای است. یکی از آنها، قرارگاه ضدخاتمالانبیاء است که بهعنوان بازوی اقتصادی سپاه شناخته میشود.
واقعیت دیگر اینکه، با احداث سدها در کل کشور، آب خروجی از سدها کاهش یافته است. کشاورزان ناچارند با حفر چاههای عمیق بهصورت مجاز یا غیرمجاز آب مورد نیاز خود را از سفرههای زیرزمینی تأمین کنند. این اقدام در دشتهای اطراف دریاچه ارومیه، روند خشکشدن آن را تسریع کرد و در استانهای اصفهان و چهارمحال بختیاری و یزد شکل دیگری به خود گرفت.
خشک شدن چشمهها و قنوات، تبدیل زمینهای کشاورزی به بیابان، خالی شدن مناطق روستایی و مهاجرت کشاورزان به شهرهای بزرگ از پیامدهای پایین آمدن سطح آبهای زیرزمینی یا تخریب سفرههای آب زیرزمینی است.
برنامه ۱۰ مادهای ـ مرگ دریاچهها و تالابها و چشمانداز سرزمینی لمیزرع
روند شتابان و رو به قهقرای انهدام میراث طبیعی چندمیلیون ساله میهن چنان گسترده و وسیع میباشد که خبرگزاری حکومتی برنا ۱۸خرداد ۹۶ در توصیف آن با صراحت اینچنین اعتراف میکند: «آنگونه که پیشبینیها نشان میدهد، ادامه روند کنونی باعث میشود ایران در ۵۰سال آینده به سرزمینی بدل شود، فاقد خاک حاصلخیز و آب و جنگل و مرغزار، سرزمینی برهوت و لم یزرع، عرصهیی تفته و سوزان مشابه چاد که به قلب مرده آفریقا مشهور است. آیا آن روز فرا خواهد رسید که ایران قلب مرده خاورمیانه لقب بگیرد؟!».
برنامه ۱۰مادهای ـ ایران در معرض تبدیل شدن به سرزمین لم یزرع
دریاچه ارومیه روزگاری نه چندان دور با مساحت بیش از ٥هزار کیلومترمربع، با طول ۱۴۰کیلومتر و عرض ۸۵کیلومتر و با عمق نزدیک به ۱۷متر، با داشتن بیش از یکصد جزیره کوچک صخرهیی برای توقف پرندگان مهاجر از جمله فلامینگو، پلیکان، لکلک و اردک... یکی از زیباترین نقاط میهن اسیر و در بند بهشمار میآمد. همچنین این دریاچه با وسعتی بیش از ۳٪مساحت کل کشور در عینحال که عنوان بزرگترین دریاچه داخلی ایران را با خود یدک میکشید عنوان دومین دریاچه بزرگ آبشور در دنیا را نیز به خود اختصاص داده بود.
برنامه ۱۰مادهای ـ مرگ تراژدیک دریاچه ارومیه
دریاچه ارومیه در حالی که توسط ۶۰رودخانه فصلی و دایم از جمله رودهای زرینهرود و سمینه و تلخهرود سیرآب میشد از اواسط دهه ۱۳۸۰ در نتیجه سیاستهای ضدملی و وطنفروشانه باندهای غارتگر مافیای آب رژیم که عمدتاً توسط سپاه پاسداران ضدمردمی کنترل میشود شروع به خشکشدن کرد بهصورتیکه در حال حاضر بیش از ۹۰درصد دریاچه تبدیل به کویر نمک شده است.
از دریاچه بختگان که دومین دریاچه بزرگ بعد از ارومیه محسوب میشد بهجز گنبدهای نمک چیزی باقی نمانده است. سایر دریاچههای استان فارس مانند مهارلو، طشک و هیرم، پریشان، تالاب ارژن، برمشور و کافتر نیز رو به خشکی رفتهاند.
بهدلیل مرگ زایندهرود که مهمترین رودخانه فلات مرکزی ایران که آبگیر باتلاق گاوخونی بود مرداب یا باتلاق گاوخونی در اصفهان به برهوت بدل شده است. کارشناسان محیطزیست ابعاد و آثار خسارتهای ناشی از خشکی زاینده رود و باتلاق گاوخونی را یک فاجعه در ابعاد کلانزیستمحیط کشور محسوب نمودهاند.
روزنامه حکومتی مهر ۱۶اردیبهشت ۹۶ تحت عنوان غبار گاوخونی در چشم مردم ورزنه به تبعات خشکی زاینده رود و باتلاق گاوخونی اینگونه اعتراف میکند:
«بیش از ۱۲سال است این تالاب قطره آبی از زایندهرود را بر تن خود حس نکرده است و اگر آبی در طول این مدت وارد تالاب گاوخونی شده است فقط شامل ذهاب و پساب بوده است. گاوخونی اکنون تقریباً خشک شده است و فصل گرما که آغاز شود عرض تالاب را میتوان با موتور سیکلت پیمود».
برنامه ۱۰مادهای ـ مرگ زایندهرود
دریاچه هامون سومین دریاچه بزرگ ایران پس از دریاچه خزر و دریاچه ارومیه بهعنوان هفتمین تالاب بینالمللی جهان و بزرگترین دریاچه آب شیرین کشور با وسعت ۲۴۰هزار هکتار در حال حاضر به بیابانی خشک و لمیزرع تبدیل شده است. این دریاچه که از ۳دریاچه کوچک به نامهای هامون پوزک، هامون سابوری و هامون هیرمند تشکیل میشد در زمان فراوانی آب به یکدیگر متصل میشدند و دریاچه مشترک هامون بین افغانستان و ایران را تشکیل میدادند.
برنامه ۱۰مادهای ـ مرگ تالابهای ایران
تالاب یا مرداب انزلی معروف به «تالاب لالهمردابی» با مساحت حدود ۲۱هزار هکتار واقع در استان گیلان از سال ۱۳۵۴ جزو تالابهای بینالمللی تحت حفاظت بهشمار میرفت و مهمترین منبع تکثیر و تولید ماهیان خاویاری و استخوانی دریای خزر بود. اما امروز بعد از گذشت نزدیک به ۴دهه از حاکمیت منحوس ولایت ضمن نابود شدن عرصه زیادی از این اکوسیستم بینظیر طبیعت، عمق آن از ١١متر به کمتر از ٢متر کاهش یافته و از این تالاب غارتشده لجن زاری بیش نمانده است.
تالاب بینالمللی شادگان، پنجمین تالاب جهان از مهمترین سرمایههای طبیعی منطقه و جهان و از معدود تالابهای جهانی است که در سازمان بینالمللی یونسکو ثبت شده است. اما در نتیجه سیاستهای ضدمردمی و غارتگرانه رژیم فاسد آخوندی از قبیل سدسازی، کمشدن آب ورودی به کارون و ذخیره و انتقال آب این رودخانه به مناطق دیگر، تخلیه پسابهای آلودهیی چون مزارع نیشکر، پرورش ماهی و فولاد خوزستان، عبور لولههای نفتی، فعالیت ۳۰واحد پتروشیمی و تخلیه و دفن زبالههای شهر در وسط هور، باعث شده است که این تالاب منحصربهفرد از سال ۱۳۷۲ وارد فهرست قرمز تالابهای بینالمللی(لیست مونترو) شده است و در حالی که معیشت حدود ۱۰۰هزار نفر اهالی منطقه به تالاب شادگان و حیات آن وابسته است هماکنون در حال خشک شدن میباشد.
در استان همدان ۳تالاب طبیعی به نامهای «چمشور»، «آقگل» و «پیرسلمان» و ۴تالاب مصنوعی به نامهای «اکباتان»، «شیرین سو»، «آبشینه» و «سدکلان» ملایر وجود دارد، در این میان تالاب «آقگل» با وسعت ۸۳۰هکتار در جنوب شرقی روستای اسلامآباد از توابع شهرستان ملایر، مهمترین تالاب غرب کشور و بزرگترین تالاب طبیعی استان همدان میباشد که از محل رودخانه قرهچای از زیر حوزه کمیجان و از طریق بارندگیهای زمستانه تغذیه میشود. حجم آب این تالاب اکنون به ۳۰درصد کاهش یافته و در معرض خشک شدن قرار گرفته است.
وضعیت هوای نفس کشیدن بهتر از آب نیست. در ۹خرداد امسال(۹۷) سایت حکومتی خبرگزاری پانا نوشت: «مرکز پایش آلودگی هوا، شاخص آلودگی هوای پایتخت را ۱۱۵ و در وضعیت ناسالم برای گروههای حساس اعلام کرد.
محمد رستگاری، معاون پایش و نظارت اداره کل محیطزیست رژیم در استان تهران، گفت: وضعیت کیفی هوای تهران در ۲۴ساعت گذشته منتهی به ساعت ١١ مورخ ۹۷/۳/۹ در وضعیت سالم بوده است.
وی تأکید کرد: در این بازه زمانی وضعیت آلاینده منواکسید کربن پاک(۲۰)، ازن ناسالم برای گروههای حساس(۱۱۵)، دیاکسید نیتروژن سالم(۷۵)، دیاکسید گوگرد پاک(۵)، ذرات معلق با قطر کمتر از ۱۰میکرون سالم(۷۹) و ذرات معلق با قطر کمتر از ۲/۵میکرون سالم(۷۹) بوده است».
برنامه ۱۰مادهای ـ توفان ریزگردها و هوای غیرقابل تنفس تهران و سایر شهرها
در رابطه با توفان ریزگردها، معصومه ابتکار، رئیس سازمان محیطزیست در دولت قبلی آخوند روحانی، پیشتر طی گزارشی به اعضای مجلس ارتجاع اعلام کرده بود ۸۰درصد ایران «کم و بیش» تحت تاثیر موضوع گردوغبار است و مقابله با کانونهای این پدیده، با بودجه فعلی ۳۰سال زمان میبرد.
این عضو دولت روحانی همچنین گفته بود که ۲۳استان در فصول مختلف درگیر ریزگردها هستند.
برنامه ۱۰ مادهای ـ یک میهن و این همه زخم با خلقی و آن همه عشق
با توجه به آنچه گفته شد که تنها مشتی از خروار بود، بازسازی محیطزیست منهدمشده ایران و برطرف کردن آثار ایلغار دهشتناک آخوندها از جغرافیای ایران، کاری است صعب؛ کاری که تنها باید با مسلح شدن به عشقی سرشار و امیدی به بزرگی خورشید از پس آن برآمد. این امید را از هماکنون میتوان در نگاه روشن مریم رجوی و در برنامه ۱۰ مادهای او دید.
بیتردید او به دلهایی امیدوار، عزمهایی برانگیخته و ارادههایی استوار نیاز دارد که «همچون خودش» مشکلات را به هیچ انگارند و با برافراشتن شعار آشنای «میتوان و باید» به جنگ محالها و غیرممکنها بروند. گردهمایی در ویلپنت برای همپیوندی این ارادههاست. عشق به آزادی ایران و سپس آبادانی آن، تنها محرک و انگیزهٔ تمامی ماست. پس برای گستراندن این عشق، به پهنه جامعه ایران باید از هماکنون بپاخاست.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر