فصل چهارم: آشنایی با شورای ملی مقاومت ایران ـ قسمت هشتم
گنجشك و آتش

برگرفته از سایت موزیک اشرف
جنگل آتش گرفته بود و مي سوخت. خرگوش ها تازه از خواب بيدار شده بودند و وحشت زده تلاش مي كردند فرار كنند. ببر مي گفت من قوي هستم. به جاي ديگری مي روم و دوباره زندگي ام را ميسازم. فيل خودش را به رودخانه رسانده بود و با ريختن آب روي بدنش خود را خنك ميكرد و در فكر گريز بود.
آتش...